مرا خدای تعالی ولایتی داده ست
ولایتی ست که نامش قناعت آبادست
ولایتی که درو نه عوان و نه ظالم
ولایتی که درو نه ستم نه بی دادست
ولایتی که جمالش مثالِ حورِ بهشت
ولایتی که بلادش چو خلد بنیادست
ولایتی که درو دستِ آز نرسیده ست
ولایتی که درو حرص پای ننهاده ست
ولایتی که درو صد هزار مریم هست
که صد مسیح به هر شب ز هر یکی زاده ست
ولایتی ست که در ملکِ آفرینشِ او
غلام و خواجه و مخدوم و بنده آزادست
ولایتی نه چو دنیایِ بی وفا که درو
بسی ملوک و سلاطین زمانه را یادست
ولایتی ست که در جنبِ عرصۀ ملکش
همه ممالکِ عالم محقّر افتاده ست
ولایتی نه که مردم درو ز قبض و فرح
گهی غمین بود از روزگار و گه شادست
ولایتی ست ز تغییر و انقلاب ایمن
درو نه خاک و نه آتش نه آب و نه بادست
درو نه عربده یی از رنود و اوباش است
درو نه ولوله یی از خروش و فریاد ست
کسی بقاعِ متینش به جور نگرفته ست
کسی قلاعِ حصینش به عنف نگشاده ست
نزاریا اگرت ره بدان ولایت نیست
خودی تست که او پیش تو بر استاده ست
اگر دلت به ولایِ ولّیِ حق ره نیست
چه دل بود که تو داری نه دل که فولادست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف ولایتی میپردازد که آن را قناعت آباد میخواند. این ولایت نه ستم و ظلمی در آن وجود دارد و نه حرص و طمع. زیباییهای آن مشابه بهشت و در آن، همه انسانها اعم از بنده و آزاد در یک سطح برابر قرار دارند. در این ولایت، نه خبری از قدرتهای دنیوی و حاکمان ظالم است و نه تغییر و ناپایداری. شاعر تأکید میکند که این مکان امن و آرام است و کسانی که به آنجا نمیرسند، مشکل از خودشان است. در نهایت، او به اهمیت دل و نیت اشاره میکند و میگوید اگر دل به ولایت ولی حق نباشد، آن دل هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: خداوند متعال به من مزیتی عطا کرده است که نام آن قناعت است و این قناعت، زندگی را برایم آباد کرده است.
هوش مصنوعی: ولایتی که در آن نه کسی به دیگری ظلم میکند و نه ستمی وجود دارد، ولایتی است که در آن عدالت و انصاف حاکم است.
هوش مصنوعی: ولایت و سرزمین او چهرهای زیبا دارد که مانند حوریهای بهشت است و سرزمینهایش هم همچون بهشت و باغهای سرسبز و خوش آب و هوا به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: ولایتی که در آن دست طمع و آز به آن نرسیده و حرص و خواستههای نفسانی در آن حاکم نیست.
هوش مصنوعی: در این ولایت، تعداد زیادی از معصومین و شخصیتهای بزرگ مذهبی وجود دارند که هر شب بهطور مکرر وجودشان تجلی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: این موضوع مربوط به حکومتی است که در آن هیچ تفاوتی بین افراد وجود ندارد و همه، چه غلام و چه خواجه و چه بنده آزاد، در آن جایگاه و شان یکسانی دارند.
هوش مصنوعی: ولایت و فرمانروایی حقیقی مانند دنیای ناپایدار و بیوفا نیست که در آن فقط نامی از شاهان و سلاطین زمانه باقی بماند.
هوش مصنوعی: این کلام به این معناست که قدرت و سلطنتی وجود دارد که در کنار عرصه و قلمرو آن، تمامی سرزمینهای دنیا کوچک و ناچیز به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: حکومتی نیست که مردم در آن همیشه خوشحال یا غمگین باشند؛ گاهی اوقات افراد به خاطر شرایط زندگی ناراحت و گاهی خوشحال میشوند.
هوش مصنوعی: ولایت و سرپرستی وجودی است که در برابر تغییرات و تحولها امن و محفوظ است. در این جا نه خاک، نه آتش، نه آب و نه باد میتواند آن را تهدید کند یا تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: این جملات اشاره دارند به اینکه در این مکان، نه نشانهای از فریاد و هیاهو وجود دارد و نه سر و صدای ولنگاری و بینظمی به گوش میرسد. در واقع فضایی آرام و بیهمهمه است که نشانهای از ناامنی یا آشفتگی نمیتوان در آن پیدا کرد.
هوش مصنوعی: هیچکس با زور و زورگویی مکانهای مستحکم خود را به تصرف درنیاورده و هیچکس دژهای محکم خود را با خشونت نگشوده است.
هوش مصنوعی: اگر تو را به آن سرزمین راهی نیست، بدان که خودت مانع هستی، زیرا او در مقابل تو ایستاده است.
هوش مصنوعی: اگر به ولایت و سرپرستی حق التفات نداری، پس دل تو دیگر چه ارزشی دارد؟ این دل نه تنها سلامت نیست، بلکه به سختی فولاد هم میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست
از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است
رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت
به بارگاه وزیر خدایگان بنشست
که تا نظر کند اندر جمال طلعت او
که هیچ شه را مانند او وزیری هست
خجستهرای و همایونلقا و فرّخفال
[...]
کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست
در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست
جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان
سریر کفر بلند و سرای ایمان پست
رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد
[...]
رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
زمانه نی در مردی در کرم بشکست
سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست
دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر
[...]
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد
خلیل من همه بتهای آزری بشکست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.