گنجور

 
حکیم نزاری

مرا خدای تعالی ولایتی داده ست

ولایتی ست که نامش قناعت آبادست

ولایتی که درو نه عوان و نه ظالم

ولایتی که درو نه ستم نه بی دادست

ولایتی که جمالش مثالِ حورِ بهشت

ولایتی که بلادش چو خلد بنیادست

ولایتی که درو دستِ آز نرسیده ست

ولایتی که درو حرص پای ننهاده ست

ولایتی که درو صد هزار مریم هست

که صد مسیح به هر شب ز هر یکی زاده ست

ولایتی ست که در ملکِ آفرینشِ او

غلام و خواجه و مخدوم و بنده آزادست

ولایتی نه چو دنیایِ بی وفا که درو

بسی ملوک و سلاطین زمانه را یادست

ولایتی ست که در جنبِ عرصۀ ملکش

همه ممالکِ عالم محقّر افتاده ست

ولایتی نه که مردم درو ز قبض و فرح

گهی غمین بود از روزگار و گه شادست

ولایتی ست ز تغییر و انقلاب ایمن

درو نه خاک و نه آتش نه آب و نه بادست

درو نه عربده یی از رنود و اوباش است

درو نه ولوله یی از خروش و فریاد ست

کسی بقاعِ متینش به جور نگرفته ست

کسی قلاعِ حصینش به عنف نگشاده ست

نزاریا اگرت ره بدان ولایت نیست

خودی تست که او پیش تو بر استاده ست

اگر دلت به ولایِ ولّیِ حق ره نیست

چه دل بود که تو داری نه دل که فولادست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوالفرج رونی

دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست

از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است

سوزنی سمرقندی

رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت

به بارگاه وزیر خدایگان بنشست

که تا نظر کند اندر جمال طلعت او

که هیچ شه را مانند او وزیری هست

خجسته‌رای و همایون‌لقا و فرّخ‌فال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست

در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست

جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان

سریر کفر بلند و سرای ایمان پست

رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد

[...]

انوری

رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل

شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست

زمانه نی در مردی در کرم بشکست

سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست

دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر

[...]

سعدی

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد

خلیل من همه بت‌های آزری بشکست

مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه