مرا با دوست کاری اوفتاده ست
که دل با او به جانم در نهاده ست
ولیکن اختیاری نیست این کار
که خشت از کالبد بیرون فتاده ست
جمالش از دماغم هوش برداشت
خیالش پیشِ چشمم ایستاده ست
به جز می مونس دیگر ندارم
دلِ غم گین به می پیوسته شادست
مراد از هر دو عالم گر بدانی
حضورِ دوستان و جام باده ست
وگرنه هر چه بیرون زین دو قسم است
به نزدیکِ خرد فی الجمله بادست
چو موعد زان جهان حور و شراب است
مرا این هر دو این جا دست داده ست
نخواهم انتظارِ نسیه بردن
بهشت نقد بر ما در گشاده ست
نزاری مریم رز را نکو دار
که می او را مسیحی پاک زاده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به عشق و دوستی و لذتهای زندگی اشاره میکند. او به دوست خود وابسته است و احساس میکند که نمیتواند از این وابستگی جدا شود. زیبایی معشوقش ذهن او را مشغول کرده و در عین حال او تنها همدمش در این دنیا، می است که به او شادی میبخشد. شاعر میگوید که اگر بخواهد به مراد و هدف زندگیاش برسد، باید با دوستانش و نوشیدن شراب ارتباط برقرار کند، زیرا جز این دو، ارزش دیگری وجود ندارد. او به این نتیجه میرسد که لذتهای دنیوی مانند عشق و شراب، هم اکنون در دسترس او هستند و نباید منتظر چیزی برای آینده باشد. در پایان، دعوت به حفظ محبت و زیباییها میکند.
هوش مصنوعی: بین من و دوستم مسئلهای پیش آمده که باعث شده دل و جانم به او وابسته شود.
هوش مصنوعی: اما این اقدام ارادی نیست، چرا که سنگی که از ساختار جدا شده، دیگر نمیتواند در جایی قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: زیبایی او به حدی است که تمام هوش و حواسم را گرفته و تصورش در مقابل چشمانم حضور دارد.
هوش مصنوعی: به جز می، دوست و مونس دیگری ندارم. دل غمگینم تنها با می خوشحال است.
هوش مصنوعی: اگر بفهمی که چه چیزی واقعاً ارزشمند است، متوجه میشوی که وجود دوستان و خوشیهای زندگی مانند نوشیدن شراب، مهمترین چیزها هستند.
هوش مصنوعی: اگر چیزی خارج از این دو دسته باشد، از نظر خرد و عقل به طور کلی بیارزش است.
هوش مصنوعی: وقتی زمان رسیدن به دنیای دیگر فرا میرسد، پرندههای بهشتی و نوشیدنیهای خوشمزهای در انتظار من هستند؛ اما اکنون هر دو این نعمتها در اینجا برای من فراهم شده است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم که به امید بهشت در آینده صبر کنم، زیرا در حال حاضر فرصتهای خوب و واقعی پیش روی ماست.
هوش مصنوعی: مریم را با دقت و احترام نگهدار، چرا که او درختی است که میوهاش به پاکی و دیانت میانجامد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
چو دانستی که معبودی تو را هست
بدار از جستوجوی چون و چه، دست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.