ساقی ز بامداد بیاور قِنینهای
بردار بانگِ قهقهه از آبگینهای
نقدینه بهشت مهیّا نمیشود
لطفی کنی ز ما بستانی رهینهای
حالی در این معامله مصرف نمیشود
هر چند پر جواهر دارم خزینهای
هر نوع و هر چنان که توانی بساز هین
هان زود اضطرابِ دلم را سکینهای
چیزی چنان که حاصلِ وقتی بود سبک
پیوند کن قرینه حال از قرینهای
مرغِ مراد هم شود آخر به حیله صید
بر رویِ دام تعبیه می پاش چینهای
تو ختمِ ساقیانی در بزمِ خلدِ اُنس
ما در میان حلقه مجلس نگینهای
تو در مکانِ حکمِ ریاست ممکَنی
ما در صفِ نِعال کم از هر کمینهای
مستان که در ولایتِ حکمِ تو میروند
هشدار تا ز خود نخراشند سینهای
خود کی بود به نیک و بد اصحابِ وجد را
با هیچکس به شنقصه بغض و کینهای
هر کس بر آن که بر صفتِ گنجِ کُنجِ ما
حاصل کند ز ملکِ قناعت دفینهای
ز این بحر خود برون نبرد هیچ ناخدا
الّا ز دست کارِ نزاری سفینهای
جان است می به کالبد آخر مگوی بیش
چون جان برون شود چه فلاح از گلینهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی دعوت به شادی و لذت بردن از زندگی است. شاعر از ساقی میخواهد تا شرابی بیاورد و از شادابی و سرزندگی بگوید. او به این نکته میپردازد که بهشت و خوشیهای واقعی در زندگی را نمیتوان با ثروت و جواهرات خرید. شاعر از چالشهای زندگی و اضطرابها صحبت میکند و به دنبال آرامش و سکون است. همچنین اشاره میکند که در مجالس و محافل باید از خود مراقبت کنیم و نباید به کینه و حسد دچار شویم. در نهایت، او به مسئله فنا و بیروحی زندگی اشاره دارد و اینکه هر چیز در نهایت به پایان میرسد. در کل، شعر روحی از شادی و شکرگزاری به زندگی و لذت از لحظات را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، از صبح زود بیا و یک لیوان شراب بیاور و صدای خندهای را از ظرف شیشهای بشنو.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی بهشت به دست آوری، باید کار خیری انجام دهی و از ما به عنوان ارادهات، محبت و لطفی بپذیری.
هوش مصنوعی: در این معامله، حالتی وجود ندارد که به کار بیاید، هرچند که خزانهام پر از جواهر است.
هوش مصنوعی: هر گونه که میتوانی، تلاش کن تا دل مضطرب مرا آرامش ببخشی.
هوش مصنوعی: چیزی را به سبکی بساز که مناسب زمانهاش باشد و ارتباط آن را با حال و احوال آدمها برقرار کن.
هوش مصنوعی: حتی مرغی که آرزویش را داریم نیز ممکن است در نهایت با ترفندهایی شکار شود، زیرا در دام، چالهای برای فریبش قرار داده شده است.
هوش مصنوعی: تو در بزم خوشی و لذت ما، مانند جواهری ارزشمند و بینظیر هستی که در میان حلقه دوستان نظرها را به خود جلب میکنی.
هوش مصنوعی: تو در مقام و جایگاه ریاست و رهبری قرار داری، اما ما به اندازهای پایین هستیم که حتی در صفِ زیرین کفشها هم از هر چیز بیارزشتر به حساب میآییم.
هوش مصنوعی: مستانی که تحت فرمان تو هستند، مراقب باشند تا به خود آسیب نرسانند و دلشان را نشکنند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به خوبی و بدی دوستان صفا و طراوت اشاره کند؛ زیرا آنها هیچ کینهای از کسی در دل ندارند.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به ویژگیهای با ارزش و پنهان ما دست پیدا کند، باید از داراییِ قناعت بهرهمند باشد.
هوش مصنوعی: هیچ ناخدایی نمیتواند از این دریا خارج شود، مگر با تلاش و کوششِ کسی به نام نزار که کشتی را هدایت میکند.
هوش مصنوعی: جان مانند می است که در کالبد وجود دارد؛ پس بیش از این سخن مگو. وقتی که جان خارج شود، چه فایدهای از ظاهری که به گلنای خود باقی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که نیست در دل ازین سر سکینهای
نبود کم از کم و بود از کم کمینهای
خواهی که از قرینه بدانی که عشق چیست
ناخورده می ز عشق ندانی قرینهای
در دار ملک عشق خلیفه کسی بود
[...]
ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
ما را ز داغ عشق تو در دل دفینهای
دانی که آه سوختگان را اثر بود
مگذار نالهای که برآید ز سینهای
زیور همان دو رشته مرجان کفایت است
[...]
ای ماه و مشتری ز جمالت قرینهای
وز گیسوی تو هر شکنی عنبرینهای
گر میزنی به تیغ، نداریم سر دریغ
سر چون توان کشید ز مهری به کینهای؟
مرغ دلم به داغ غمت تن فرو دهد
[...]
ای صافتر تو را ز هر آئینه سینهای
آرد مگر در آینه رویت قرینهای
مایل به رحم شد فلک کینهجو به من
با من ولی هنوز تو در فکر کینهای
خورشید اگر چه شاه سپهر است لیک هست
[...]
دارم نگار سنگدل سیم سینهای
کز فرط مهر او به دلم نیست کینهای
او همچو کعبه ساکن و خلقی بسان حاج
احرام بسته سوی وی از هر مدینهای
چون زلف عنبرین که بود زیب گردنش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.