گنجور

 
قاآنی

دارم نگار سنگدل سیم سینه‌ای

کز فرط مهر او به دلم نیست کینه‌ای

او همچو کعبه ساکن و خلقی بسان حاج

احرام بسته سوی وی از هر مدینه‌ای

چون زلف عنبرین که بود زیب گردنش

در شهر کس‌ نشان ندهد عنبرینه‌ای

ران پلنگ طعمهٔ من بود و همچو مرغ

از ضعف عشق قانعم اکنون به چینه‌ای

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

آن را که نیست در دل ازین سر سکینه‌ای

نبود کم از کم و بود از کم کمینه‌ای

خواهی که از قرینه بدانی که عشق چیست

ناخورده می ز عشق ندانی قرینه‌ای

در دار ملک عشق خلیفه کسی بود

[...]

سعدی

ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای

ما را ز داغ عشق تو در دل دفینه‌ای

دانی که آه سوختگان را اثر بود

مگذار ناله‌ای که برآید ز سینه‌ای

زیور همان دو رشته مرجان کفایت است

[...]

حکیم نزاری

ساقی ز بامداد بیاور قِنینه‌ای

بردار بانگِ قهقهه از آبگینه‌ای

نقدینه بهشت مهیّا نمی‌شود

لطفی کنی ز ما بستانی رهینه‌ای

حالی در این معامله مصرف نمی‌شود

[...]

اوحدی

ای ماه و مشتری ز جمالت قرینه‌ای

وز گیسوی تو هر شکنی عنبرینه‌ای

گر می‌زنی به تیغ، نداریم سر دریغ

سر چون توان کشید ز مهری به کینه‌ای؟

مرغ دلم به داغ غمت تن فرو دهد

[...]

سحاب اصفهانی

ای صاف‌تر تو را ز هر آئینه سینه‌ای

آرد مگر در آینه رویت قرینه‌ای

مایل به رحم شد فلک کینه‌جو به من

با من ولی هنوز تو در فکر کینه‌ای

خورشید اگر چه شاه سپهر است لیک هست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سحاب اصفهانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه