ندارم در همه شهر آشنایی
که پیغامی برد از من به جایی
غمِ دل با که گویم محرمی کو
که بتوان گفت با او ماجرایی
مرا دیر است تا از ماه رویی
تقاضا میکند در سر هوایی
نیم نومید از این دولت که داند
هنوزم هست در خاطر رجایی
خوشا گر دست دادی پای بوسش
ندانم تا چنین افتد قضایی
سری دارم فدای خاک پایش
چه برخیزد ز دست بی نوایی
شبی گر اتّفاق افتد که با او
به روز آریم در خلوت سرایی
چنان باشد که بر مسند نشیند
به شرکت پادشاهی با گدایی
نه زر نه زور کاری بر نیاید
به دست عاجزان چبوَد دعایی
به دامِ عشق تا از عشق گویند
نیفتد چون نزاری مبتلایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تنهایی و غم دل خود میگوید و احساس میکند که هیچ آشنایی برای انتقال پیامهایش ندارد. او در جستجوی همدلی است و آرزو دارد با محبوبش ملاقات کند، اما از احتمال نامساعد بودن این ملاقات ناامید است. شاعر به زیبایی و ارزش عشق اشاره میکند و خواستار لحظهای است که در کنار محبوبش باشد و بر مسند پادشاهی بنشیند، حتی اگر خود را فقیر و گدای عشق بداند. در نهایت، او به این نکته میرسد که در دام عشق گرفتار شده و از درد و رنج آن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من در این شهر هیچ آشنایی ندارم که پیامم را به کسی برساند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه دل را با که در میان بگذارم؟ کسی را ندارم که به او بگویم در دل چه میگذرد و چه ماجرایی برایم رخ داده است.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دلتنگی از چهرهٔ ماه را نداشتهام و دیگر نمیتوانم از او چیزی بخواهم، چرا که در حال و هوای دیگری هستم.
هوش مصنوعی: اضطراب و ناامیدی از وضعیت موجود دارم، اما هنوز هم در دل خود امید و آرزوهایی دارم.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در آغوش کسی که دوستش دارد، سر تسلیم فرود میآورد و پای او را میبوسد، بیآنکه بداند چنین سرنوشتی برایش رقم خواهد خورد.
هوش مصنوعی: سرم را فدای خاک پای او میکنم، حتی اگر از ناتوانیام به پا نروم و نتوانم برخواستن را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: اگر شبی پیش بیاید که بتوانیم در یک مکان دنج و آرام با هم باشیم و از روز با هم صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: شخصی به قدری در جایگاه بالایی قرار میگیرد که همزمان با پادشاه نشسته و در کنار او، جایی را در مقام و رفیع خود اشغال میکند، حتی اگر خودش از نظر موقعیت اجتماعی در حدمت پایینتری باشد.
هوش مصنوعی: نه ثروت و نه قدرت برای ناتوانان کارساز نیست، زیرا تنها یک دعا میتواند کمک کند.
هوش مصنوعی: به دام عشق گرفتار نشوید، زیرا عشق نمیگذارد کسی مانند نزاری دچار گرفتاری و بلا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.