امید هست که روزی جمال بنمایی
اگر به خشم برفتی به صلح بازایی
نخست چاشنی ای دادی ام به شربت وصل
چو پای بند شدم روی بازنگشایی
من از جفای تو بر سر زنان تو سر در پیش
کرشمه می کنی و می روی به رعنایی
چو می گرفتی ام اول چو پارسا بودی
مکن که آخرِ کارم کشد به رسوایی
اگر دو دیده به یک بار در سرِ تو شود
ز گریه کم نکنم گو مباش بینایی
طریقِ رایِ تو جویم به هرچه لطف کنی
مطیعِ حکمِ تو باشم به هرچه فرمایی
یه طعنه گفت پدر کای پسر شکیبا باش
چه گونه بر سرِ آتش کنم شکیبایی
عجب از آن که دهی پندها نزاری را
کجا به وعظ کند التفات شیدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به امید دیدار محبوبش اشاره میکند و از او میخواهد که اگر به خشم برود، دوباره به صلح بازگردد. او از لحظهای که به عشق وصل شده، از بند آن رها نمیشود و به زیبایی محبوبش دل میبازد. شاعر به جفای محبوب اشاره میکند و از او میخواهد که به لطف و محبت روی آورد. همچنین از پدرش نصیحتی دریافت کرده که باید در برابر مشکلات صبوری کند، اما در عجب است که چطور میتواند بر آتش عشق شکیبایی ورزد، در حالی که شیدایی حاکم است و پند او را نادیده میگیرد.
هوش مصنوعی: امید دارم که روزی زیبایی و جمال خود را نشان دهی. اگر هم اکنون با غضب و خشم برخورد میکنی، دوباره به صلح و آرامش برگردی.
هوش مصنوعی: ابتدا طعمی از محبت و پیوند به من عطا کردی و هنگامی که به این عشق وابسته شدم، ای معشوق، چهرهات را از من پنهان نکردی.
هوش مصنوعی: من برای بی وفایی تو به خاطر زنان دیگر، سرم را پایین میاندازم و تو با زیباییات میروی.
هوش مصنوعی: اگر در ابتدا مرا به خوبی میگرفتی و رفتار پارساگونهای داشتی، اکنون نباید باعث رسوایی من میشدی.
هوش مصنوعی: اگر چشمهایم همزمان به تو بیفتد و من به خاطر تو گریه کنم، هرگز از این کار کم نخواهم کرد، پس ای کاش بینایی نداشته باشم.
هوش مصنوعی: من در هر راهی که تو انتخاب کنی، به دنبال آن خواهم رفت و در هر چیزی که لطف کنی، مطیع دستورات تو خواهم بود.
هوش مصنوعی: پدر به فرزندش اشاره میکند که باید صبور باشد و از او میپرسد چگونه میتواند در چنین وضعیتی که همه چیز به آتش میزنند، صبوری پیشه کند.
هوش مصنوعی: عجب از کسی که به فردی که خود را در عشق غرق کرده، نصیحت میکند، چرا که او توجهی به موعظهها و پندها ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.