صبا گر توانی گذر کن به جایی
سلامی به شاهی رسان از گدایی
غریبی ستم دیده ی روزگاری
گرفتار بیچاره ی مبتلایی
سرآسیمه بختی، به خون غرقه چشمی
فروبسته دستی ، به گِل مانده پایی
جگرخواره دلداده ای نیم جانی
جفا دیده بیحاصلی بینوایی
به آزاد سروی به سوسن زبانی
به گلبرگ رویی ز بلبل نوایی
به شیرین دهانی ز فرهاد مهری
به لیلی صفاتی ز مجنون وفایی
ز لب تشنه جانی به آبِ حیاتی
ز تن رفته روحی به عیسی صفایی
ز آدم مثالی به باغ بهشتی
ز یعقوب حالی به یوسف لقایی
به یاقوت لعلی به ضحاک خشمی
به خورشید رویی به جمشید رایی
به لاله جبینی به سنبل نسیمی
به نرگس کلاهی به غنچه قبایی
به فربه سرینی به لاغر میانی
به محکم ستیزی به مشکل گشایی
به غمزه گدازی به ابرو نوازی
به بیگانهرویی به چشم آشنایی
بگوی ای صبا کای ز دستِ تو هر دم
مرا تازه بر سر گذشته بلایی
روانم به بویِ تو در اضطرابی
دلم با خیالِ تو در ماجرایی
نزاری به زاری لگدکوب غربت
نه رویش به راهی نه راهش به جایی
گرش جان به یک دم رسد تا بمیرد
هنوزش به وصل تو باشد رجایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از صبا (باد) میخواهد که پیامی به یک شاه برساند و از زندگی سخت و بیکسی خود بگوید. او در مورد درد و رنج غریبی صحبت میکند که در جستجوی نجات است و احساس ناامیدی و اضطراب را به تصویر میکشد. شاعر به وضعیت خود که به شدت تحت فشار و غم است، اشاره میکند و از زیباییها و ویژگیهای مختلف افراد یاد میکند تا در کنار دردش، امید به وصالی و نجاتی را نیز بیان کند. در نهایت، او از صبا میخواهد که به یاد او باشد و پیامی درباره یأس و جداافتادگیاش بفرستد.
هوش مصنوعی: اگر میتوانی، ای نسیم، از جایی عبور کن و سلامی به پادشاه برسان از جانب این گدا.
هوش مصنوعی: این شعر به فردی اشاره دارد که در زندگی خود دچار سختی و مشکل است و به نوعی دردمند و رنجور به نظر میرسد. او در دنیایی که به نظر غریب و بیرحم میآید، با مصائبی روبرو شده و احساس تنهایی میکند. این وضعیت نشاندهنده ناامیدی و بیماری اوست.
هوش مصنوعی: بختی ناپسند و ناخوشحال، چشمی که به خواب رفته و غرق در اندوه است، دستی در گل و لای مانده و پایی که در مرداب گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: دلشکسته و رنجور، تو نیمهجان شدهای از درد و ظلم، بدون آنکه نتیجهای بگیری و در وضعیت فقر و پریشانی به سر میبری.
هوش مصنوعی: درخت سرسبز و آزاد مانند سرو، زبان گلی زیبا و صدای دلنواز بلبل را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: به زبانی دلنشین و شیرین، مانند عشق فرهاد به شیرینی، با وفاداری و صفایی شبیه به عشق مجنون به لیلی.
هوش مصنوعی: از لب تشنهای جان به آب حیات میرسد و روحی که از تن خارج شده، به عیسی تمیزی میبخشد.
هوش مصنوعی: از آدم، نمونهای در بهشت به یاد یعقوب، دیداری با یوسف را به خاطر میآورد.
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف زیباییها و ویژگیهای بارز شخصی پرداخته شده است. به یاقوت خوشرنگ و درخشانی اشاره شده که نماد زیبایی است، همچنین به چهرهای سرشار از وقار و خشمت اشاره میشود که در مقابل دیگران قدرت و تسلطی خاص دارد. در ادامه، به درخشش و محاسن چهرهای چون خورشید پرداخته میشود و در نهایت، به حکمت و ذکاوتی اشاره میشود که میتواند انسان را به یاد شخصیتهای برجستهای چون جمشید بیندازد.
هوش مصنوعی: با پیشانی زیبا و نازک به گل لاله، با عطر خوش سنبل و زیبایی نرگس در سر، و با ظاهری دلربا مانند غنچه، تو را میسازم.
هوش مصنوعی: در اینجا به ویژگیهای مختلف افرادی اشاره شده است: فردی که دارای بدن ورزیده و سرینی فربه است، فردی که لاغر و باریکاندام است، فردی که محکم و استوار است، و فردی که در حل مسائل و مشکلات مهارت دارد. این تنوع در ویژگیها نشاندهندهی قابلیتها و مهارتهای گوناگون افراد است.
هوش مصنوعی: به ناز و کرشمههای تو دلم میسوزد، با ابروهایی که جلب توجه میکند و نگاهی بیگانه که آشنایی دارد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، بگو که از دست تو هر لحظه بر من حادثهای تازه میگذرد.
هوش مصنوعی: روانم تحت تأثیر عطر تو قرار دارد و دلم به خاطر خیال تو در حال و هوای خاصی است.
هوش مصنوعی: شاعر در اینجا از وضعیت ناگوار و ناامیدی سخن میگوید. او از زجر و درد ناشی از زندگی در غربت صحبت میکند، جایی که نه امیدی به بهبود وضعیت وجود دارد و نه راهی برای فرار از این حال و روز. در حقیقت، او به شدت بر این نکته تأکید میکند که این احساس بیپناهی و سرگردانی در زندگی، او را به شدت آزار میدهد.
هوش مصنوعی: اگرچه جانش در یک لحظه به مرگ نزدیک شود، اما هنوز امیدش به وصالت تو باقیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من همی داد گفتی گوایی
که باشد مرا روزی ازتو جدایی
بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم
بر آن دل دهد هر زمانی گوایی
من این روز را داشتم چشم وزین غم
[...]
نوای تو ای خوب ترک نوآیین
درآورد در کار من بینوایی
رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن
که هرگز مبادم ز عقشت رهایی
ز وصفت رسیدهست شاعر به شعری
[...]
دلا تا تو اندر هوان و هوائی
نه جفت زمینی نه جفت هوائی
بلا از تو بیند همیشه تن من
بلائی تو یا بر بلا مبتلائی
چرا مهر دستان زنی برگزیدی
[...]
نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی
مبادا تو را زین نوا بینوایی
نواهای مرغان دو سه نوع باشد
تو هر دم زنی با نوایی نوایی
گر از عشق گویا شدستی تو چون من
[...]
نماند است در چشم من روشنائی
که افتاد با پیریم آشنائی
ز پیری چرا گشت تاریک چشمم
اگر آشنائی بود روشنائی
بهار جوانی فرو ریزد از هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.