به دل زمن بحلی گر به جان طمع نکنی
ولی اگر تو توی جان و دل ز بُن بکنی
ترا نخست دل آرامِ خود گمان بردم
یقین چو می نگرم خود هلاکِ جانِ منی
به طیره می روی ار بی وفات میخوانم
چرا چنین ز حدیثِ درست می شکنی
یکی نصیحت یارانه بشنوی از من
به حسن غرّه نباشی گر اعتماد کنی
دگر به خانقهِ صوفیان مرو به سماع
که بس نماند که بنیاد زهد بر فکنی
اگر چه راحت جانی و نور دیده ولیک
به یک حساب عذاب دلی و رنج تنی
که راست چون تو پری زاده ای ولیک دریغ
که همنشین گروهی بتر ز اهرمنی
دگر تحمل هجران نمی توانم کرد
ز ناتوانی و بیچارگی و ممتحنی
نزاریا پس دیوار عاقبت بنشین
بر آن قرار که دیگر در بلا نزنی
نگفتمت که مده دل به خوب رویان بیش
اگر چنان که نه در قصد جان خویشتنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق شاعر در مورد عشق و دلشکستگی است. شاعر به مخاطب خود میگوید که اگر به دل و جان او آسیب نرساند، ممکن است همه چیز خوب باشد، اما اگر دلشکسته شود، خودش را نابود خواهد کرد. او از بیوفایی و خیانت صحبت میکند و به فرد نصیحت میکند که به زیباییهای ظاهری اعتماد نکند. همچنین به او هشدار میدهد که از محیطهای نامناسب دوری کند، چرا که ممکن است بر اساس زهد و دیانت خود لطمه ببیند. در نهایت، شاعر از تحمل دوری و دردهای ناشی از آن ابراز ناتوانی کرده و میگوید بهتر است که دل به زیباییها نبندد، زیرا این کار ممکن است جان او را تهدید کند.
هوش مصنوعی: اگر به دل من اعتماد کنی و به جان خود طمع نداشته باشی، اما اگر تو واقعاً در جان و دل خود جدی باشی و از دلتنگیها عبور کنی، به نتیجه خواهی رسید.
هوش مصنوعی: در ابتدا فکر میکردم تو تنها منبع آرامش دل منی، اما حالا که به تو نگاه میکنم، میبینم که تو خود باعث هلاکت و تباهی جان من شدهای.
هوش مصنوعی: به جایی میروی که اگر بیوفا هستی، چرا اینگونه بیخود از حقایق سخن میگویی و آنها را نادرست بیان میکنی؟
هوش مصنوعی: اگر شنیدی توصیهای از من، به زیبایی و ظاهر دلخوش نباش و اگر به آن اعتماد کنی، ممکن است پشیمان شوی.
هوش مصنوعی: دیگر به خانقاه صوفیان نرو و در سماع شرکت نکن، زیرا دیگر زمانی نمانده که پایبندی به زهد و زندگی زاهدانهات را زیر سؤال ببری.
هوش مصنوعی: اگرچه شما در زندگی آسوده و شاداب به نظر میرسید، اما از یک طرف دیگر، دلتنگی و درد جسمی را هم باید تحمل کنید.
هوش مصنوعی: تو موجودی زیبا و پر از خیر و نیکی هستی، اما افسوس که دور و بر تو افرادی قرار دارند که بدی و زشتی را به همراه دارند.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم دوری و جدایی را تحمل کنم، به خاطر ناتوانی و بیچارگیای که در آن هستم.
هوش مصنوعی: پس از تجربههای سخت و مشکلات فراوان، به آرامش و ثبات فکر کنیم و دیگر خود را در معرض درد و رنج نگذاریم.
هوش مصنوعی: به تو نگفتم که دل خود را به زیباییهای دنیا بدهی، زیرا اگر این کار را کنی، به طور ناخواسته به جان خود آسیب میزنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی
به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی
به موکب اندر گویی که سرو در چمنی
ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام
[...]
دلم به عشق بتی را همیکند شمنی
که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی
بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند
کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی
شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز
[...]
گمان مبر که ز بیعیبی عمادست آن
که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی
مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد
برای من که هجا را بود هجا نکنی
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
چو سرو در چمنی راست در تصور من
چه جای سرو که مانند روح در بدنی
به صید عالمیانت کمند حاجت نیست
[...]
شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی
من اعتماد ندارم که عهد می شکنی
به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش
چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی
چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.