اگر ز قصه ی ما یک ورق فرو خوانی
عجب ز صورتِ احوالِ ما فرو مانی
ز شوق اگر چه دلم در جهان نمیگنجد
ولی تو در دلِ تنگم نشسته چون جانی
به جان مضایقتی نیست بنده بنده ی تست
همین بس است که از حالم این قدر دانی
حدیثِ زلفِ تو گفتم به حلقه عشاق
که در سواد وی است آفتابِ پنهانی
قیامت از همه برخاست از تغلّبِ شوق
میانِ جمع که دید این همه پریشانی
تعجبی دگرست این که حلقه حلقه ی او
به گردِ گویِ زنخدان شدهست چوگانی
ز چشمِ مستِ تو گفتم حکایتی و شدند
به حالتی که چه گویم ز فرطِ حیرانی
عجب تر این که سیاهی گرفت مسندِ ترک
ز یک تبار به جسمانی و به روحانی
ز سیمِ دستِ تو کردم به رمز تشبیهی
خرد به طعنه به من گفت جانی و کانی
سرِ بلا قدِ بالای تست اولا آن
که از خدای بترسی و فتنه بنشانی
شبی حکایتِ تشویشِ عشق میکردم
خیال گفت مگر بی خبر ز طوفانی
ز صد شجاع یکی در مصافِ عشق هنوز
ندیدهای چو ببینی عنان بگردانی
محیطِ عشق و تو بیگانه ز آشنا زنهار
مرو دراو و براندیش از پشیمانی
نزاریا سرِ خود گیر و از بلا بگریز
تو با حریفِ قوی ، پنجه کرد نتوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و شوق خود اشاره میکند و از وضعیت دلتنگیاش میگوید. او میگوید که حتی اگر کسی یک صفحه از داستان عشقش را بخواند، تعجب خواهد کرد که چه بر سر او آمده است. دلش از شوق نمیگنجد، اما آن عشق در دل تنگ او مانند جانی نشسته است. او به معشوق میگوید که تنها چیزی که کافی است این است که از حالش باخبر باشد.
شاعر همچنین به زیبایی زلف معشوق و تأثیر آن بر دیگران اشاره میکند و از حیرت و شگفتی خود در مورد عشق و جذبهاش سخن میگوید. او به قدرت عشق و چالشهای آن اشاره کرده و هشدار میدهد که در این مسیر مراقب خود باشد چون عشق به شدت خطرناک است. او به تجربیات گذشتهاش اشاره میکند و نسبت به عدم تواناییاش در مقابله با عشق هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر یک ورق از داستان ما را بخوانی، شگفتزده میشوی از اینکه چه حالتی داریم و چگونه زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: از شوقِ تو، با وجود اینکه دلام به اندازهی کل جهان جا ندارد، اما تو در دل کوچکام مانند جانم نشستهای.
هوش مصنوعی: برای من هیچ کمبودی وجود ندارد، چون من بندهی تو هستم. همین که از حال و روز من خبر داری، برای من کافی است.
هوش مصنوعی: من درباره زلفهای تو برای دوستان عاشق صحبت کردم که در تاریکی چشمانت، نور پنهانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: روز قیامت به سبب شدت شوق و هیجان در میان مردم، همه از خواب غفلت بیدار شدند، زیرا دیدند که چه اندازه در حال پریشانی و آشفتگی هستند.
هوش مصنوعی: این واقعا جای تعجب دارد که حلقههای او به دور گوی زنخدانش پیچیده شدهاند، گویی که به دور چنگی کاملاً در حال چرخش هستند.
هوش مصنوعی: از نگاه معشوقهی پرشور تو داستانی تعریف کردم، و آنها به حالت و شگفتیای افتادند که از شدت حیرت نمیدانم چه بگویم.
هوش مصنوعی: شگفتانگیز این است که سیاهی و تاریکی به دلیل یک خویشاوندی، بر جایگاه ترکها نشسته است، چه در جنبه جسمی و چه در جنبه روحی.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی دستانت از تو تمجید کردم و به طور کنایهآمیز به من گفتی که تو فقط یک روح بیجان هستی.
هوش مصنوعی: در مواجهه با مشکلات و سختیها، باید قدری بلندنگر و با اعتماد به نفس باشی. ابتدا باید از خداوند بترسی و در دل خود اضطراب و فتنه را خاموش کنی.
هوش مصنوعی: شبی در مورد نگرانیها و آشفتگیهای عشق صحبت میکردم، که ناگهان به یادم آمد که آیا خبر از طوفانی نداشتم؟
هوش مصنوعی: در عشق، از میان صد شجاع، تنها یکی وجود دارد که در میدان عشق به نبرد نرفته است و اگر او را ببینی، بیتردید تغییر مسیر میدهی.
هوش مصنوعی: محیط عشق و دل، جایی است که تو با آشنایان فاصله داری. از این جا دور نشو و مراقب باش که بعدها پشیمان نشوی.
هوش مصنوعی: بهتر است که مشکلات و چالشها را به خودت پیش نیاری و از آنها دوری کنی. تو نمیتوانی در مقابل یک رقیب قدرتمند با دست خالی مبارزه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.