گنجور

 
حکیم نزاری

مردم ز عشق رویت رحمی کن ار توانی

جان بخش مرده‌ای را زان آبِ زندگانی

از چشمه حیاتت گر قطره‌ای بنوشم

ایمن شوم ز مردن چون خضر جاودانی

عیسی به معجزِ دم می‌کرد مرده زنده

تو گر قیاس گیری در خاصیت همانی

تو مریم حیاتی گر معجزات خواهی

صد مرده در زمانی از لب به جان رسانی

وصلت ز پای جانم بندی نمی‌گشاید

یک ره بگیر دستم چندم به سر دوانی

شست جفا گشادی کردی نشانه گاهم

به زین نشانه‌ای کن تا کی ز بی‌نشانی

هستم سگی ز کویت جز دامنت نگیرم

از پیش اگر برانی وز پس اگر بخوانی

چون آستین ببوسد دستت برایِ بویت

گر دامن از نزاری صد ره فرو فشانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قوامی رازی

گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی

نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی

یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی

معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی

برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت

[...]

انوری

بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی

بس راحتی ندارم باری ز زندگانی

ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی

وی یار ناموافق آخر تو با که مانی

جانی خراب کردم در آرزوی رویت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
خاقانی

کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی

ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی

راندی به گوش اول صد فصل دل‌فریبم

و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی

آن لابه‌های گرمت ز اول بسوخت جانم

[...]

سید حسن غزنوی

ای باد روح پرور زنهار اگر توانی

امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی

در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی

یابی مگر نشانی زان آب زندگانی

ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش

[...]

عطار

ای جان جان جانم تو جان جان جانی

بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی

پی می‌برد به چیزی جانم ولی نه چیزی

تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی

بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه