به قاین بگذر ای باد ار توانی
زمینبوسی ببر آن جا که دانی
بگوی آرام جانم را که جانم
برآمد در غمت از ناتوانی
به دست باد صبح از نافهی زلف
چه باشد گر به من بویی رسانی
تویی لیلی و من مجنونِ واله
تویی شیرین و من فرهاد ثانی
چو مجنونم که در اندوه لیلی
بریدم صحبت از انسی و جانی
شدم پر از غمِ دوری دریغا
که کردم در سرِ غربت جوانی
چو فرهادم که بر من تلخ کردهست
فراق روی شیرین زندگانی
به حیرت میکنم صبری ضروری
به غیرت میکشم دردی نهانی
نمیمیرد نزاری در فراقت
به شوخی میکند الحق گرانی
سبک روحی بود او در صفاهان
تو در قاین زهی نامهربانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به باد میگوید که اگر میتواند، به قاین برود و پیامش را به محبوبش برساند. او ابراز میکند که به خاطر غم دوری معشوقش، از ناتوانی و اندوه رنج میبرد. وی خود را همچون مجنون در عشق لیلی و فرهاد میبیند که بر اثر فراق، از همصحبتی با دیگران دست کشیده است. شاعر از درد جدایی و غم غربت جوانی سخن میگوید و در عین حال به صبر و تحمل اشاره دارد. او اذعان میکند که باوجود این غم و درد، محبتش نسبت به معشوق از بین نمیرود و این فراق برایش بسیار دشوار است. در نهایت، شاعر از نامهربانی معشوق در قاین یاد میکند و حسرت عمیق خود را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: ای باد، اگر میتوانی به قاین برو و زمین آنجا را ببوس، زیرا تو میدانی که چه جایی است.
هوش مصنوعی: به آرامی به جانم بگو که از شدت غم تو، جانم در حال نزدیک شدن به پایان است و من از ناتوانی به این وضعیت رسیدهام.
هوش مصنوعی: اگر باد صبحگاهی بویی از زلف معشوق به من برساند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
هوش مصنوعی: تو لیلی هستی و من مجنون عاشق تو، تو شیرین هستی و من فرهاد عاشق تو.
هوش مصنوعی: من مانند مجنونی هستم که به خاطر عشق لیلی از زندگی خود دل بریدهام. در چنین حالتی، صحبت از دوستان و آشنایان برایم بیمعناست.
هوش مصنوعی: در حسرت دوری از کسی غمگین شدم، ای افسوس که جوانیام را در غربت و بیکسی سپری کردم.
هوش مصنوعی: زمانی که زندگیام به تلخی میگذرد، جدایی از آن چهره شیرین برایم مثل فرهاد که به خاطر عشقش رنج میبرد، شده است.
هوش مصنوعی: من به شدت در حیرتام و نیازم به صبر زیاد شده است، در حالی که در درونم دردی عمیق و پنهان دارم که ناشی از غیرتم است.
هوش مصنوعی: نزار از جداییات نمیمیرد، او به شوخی و طعنه با این درد کنار میآید، اما به راستی این وضعیت برایش سنگین و سخت است.
هوش مصنوعی: این شخص در اصفهان سبکبال و رها بود، اما تو در قاین با بیرحمی رفتار میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.