شمشیر بدست آمد سر مست زجام است
بادا بحلش خون من ار باده حرام است
مفتون توام من نه بر آن طلعت و گیسو
آنجا که بهشت است نه صبح است و نه شام است
وقتی ز خرابات به خلدم گذری بود
کوثر نبود خوشتر از آبی که بجام است
شادی جهان زود مبدل بغم آید
آنرا که بغم شاد شود عیش مدام است
با ما قدحی خواجه سپردن نتواند
او را حذر از ننگ و مرا ننگ زنام است
وسواس خرد قصه بپایان نرساند
از عشق بپرسید که نا گفته تمام است
تیری اگر از شست گشادیم و خطا رفت
با خصم بگویید که تیغی به نیام است
جوش از هوسی در دل افسرده فتادست
در عشق نشاط آتشی افروز که خام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر که به سبک غزل سروده شده، به مضامین عشق، مستی و تناقضهای زندگی میپردازد. شاعر ابتدا از حالتی سرمست و شاداب سخن میگوید، بهویژه در مقایسه با گناه و حرام بودن شراب که نشاندهنده پیچیدگیهای زندگی است. عشق و زیباییهای محبوب موجب شگفتی و مفتون شدن شاعر میشود، اما او همچنین به زودگذر بودن شادیها اشاره میکند و میگوید که این شادیها به سرعت به غم تبدیل میشوند.
شاعر از خراباتیها و میخانهها به عنوان مکانهایی یاد میکند که در آنها آرامش و خوشی یافت میشود. اشاره به حذر از ننگ و ترس از بدنامی نیز نشاندهنده تضاد میان عشق و قواعد اجتماعی است. در پایان، شاعر بر آتش عشق تأکید میکند و از ناامیدی و رنج دل شکایت میکند، اما همچنان بر این باور است که عشق نیرویی تازه و قدرتافزا در زندگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
[...]
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
[...]
رویت که ازو عالم خوبی بنظام است
چشم بد از و دور یکی ماه تمام است
نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد
خورشید کنیز است ترا ماه غلام است
یک بنده روی رخت غره صبح است
[...]
ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است
در مذهب ما مذهب ناموس حرام است
گو خلق بدانید که پیوسته فلان را
رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است
سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است
[...]
چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ دلسوخته هندوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.