گنجور

 
نظیری نیشابوری

از نصیحت برفروزد روی تو

از شکر گردد ترش ابروی تو

چند گرم خشم و بی باکی شدن

روی تو در آتشست از خوی تو

با می ما مشگ تو آمیختند

رنگ ما نگرفتی و ما بوی تو

تا که پا از خانه بیرون می نهم

در بیابان می رمد آهوی تو

گریم و خاک رهت شویم به اشک

جای خود گم کرده ام در کوی تو

گه گهم از رشحه ای سیراب کن

آب خوبی نیست کم در جوی تو

تحفه ای زان حقه مرهم فرست

تا دلم بگشاید از پهلوی تو

بهر دفع مرگ حرز جان کنم

گر خدنگی یابم از بازوی تو

دوستان را پشت بر صحبت مکن

روی دل دارد «نظیری » سوی تو

 
 
 
سنایی

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

[...]

ادیب صابر

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

[...]

خاقانی

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

مشاهدهٔ ۱۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه