از نصیحت برفروزد روی تو
از شکر گردد ترش ابروی تو
چند گرم خشم و بی باکی شدن
روی تو در آتشست از خوی تو
با می ما مشگ تو آمیختند
رنگ ما نگرفتی و ما بوی تو
تا که پا از خانه بیرون می نهم
در بیابان می رمد آهوی تو
گریم و خاک رهت شویم به اشک
جای خود گم کرده ام در کوی تو
گه گهم از رشحه ای سیراب کن
آب خوبی نیست کم در جوی تو
تحفه ای زان حقه مرهم فرست
تا دلم بگشاید از پهلوی تو
بهر دفع مرگ حرز جان کنم
گر خدنگی یابم از بازوی تو
دوستان را پشت بر صحبت مکن
روی دل دارد «نظیری » سوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و اشتیاق خود به معشوق اشاره میکند و از زیباییها و ویژگیهای او سخن میگوید. او میگوید که با وجود تمام نصایح و دوریها، عشق او تنها به افزایش احساسات او منجر میشود. شاعر به شدت تحت تأثیر معشوق خود قرار دارد و حتی با یاد او در حالتی از گریه و اشتیاق قرار میگیرد. او از معشوق طلب یاری میکند تا دلش آرام گیرد و در نهایت از دوستانش میخواهد که در این مسیر همدل و همراهش باشند و از صحبتهای بیهوده پرهیز کنند، چرا که عشق او مخصوص به معشوقش است.
هوش مصنوعی: اگر نصیحتی به تو گفته شود، باعث میشود چهرهات درخشانتر شود و ابرویت به خاطر شیرینی آن نصیحت کمی دچار تلخی گردد.
هوش مصنوعی: چند بار خشم و جسارت تو از ویژگیهای درونیت میسوزد و به آتش تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: با می شراب، عطر مشک تو را در هم آمیختند، اما رنگ و بوی ما تحت تأثیر آن قرار نگرفته است.
هوش مصنوعی: هر زمان که از خانه خارج میشوم، گویی آهوی تو در دشتها به سمت من میآید.
هوش مصنوعی: با اشکهایم در مسیر تو جایی پیدا کنم و خودم را گم کردهام در کوی تو.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات با یک جرعه از طراوت و زیبایی، تشنگیام را برطرف کن؛ زیرا آب خوب در جوی تو کم نیست.
هوش مصنوعی: از آن محبوب زیبای خاص، هدیهای بفرست تا دلم از عشق تو شاد شود و احساس خوشایندی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: برای دفع مرگ، از جان خودم محافظت میکنم، اگر بتوانم تیری از بازوی تو به دست بیاورم.
هوش مصنوعی: دوستانت را از خود دور نکن، زیرا آنها دلشان برای تو تنگ شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ببرده آب آتش روی تو
عالمی در آتشند از خوی تو
مشک و می را رنگ و مقداری نماند
ای نه مشک و می چو روی و موی تو
چشمکانت جاودانند ای صنم
[...]
ترک من ای من سگ هندوی تو
دورم از روی تو دور از روی تو
بر لب و چشمت نهادم دین و دل
هر دو بر طاق خم ابروی تو
من به گردت کی رسم چون باد را
[...]
ای شب تاری غلام موی تو
روز روشن پیشکار روی تو
چاکر روز و شبم تا روز و شب
نایبند از روی تو وز موی تو
بنده موی تو دلهای جهان
[...]
پشت پایی زد خرد را روی تو
رنگ هستی داد جان را بوی تو
گشته چون من کشتهای زنار دار
جان عیسی در صلیب موی تو
از پی خونریز جان خاکیان
[...]
ای جهانی پشت گرم از روی تو
میل جان از هر دو عالم سوی تو
صد هزاران آدمی را ره بزد
مردم آن نرگس جادوی تو
لاابالیوار خوش بر خاک ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.