به دست طبع عنان داده ای دریغ از تو
به چنگ صد هوس افتاده ای دریغ از تو
حریف نغمه مستان و صحن بستانی
نه مرد سبحه و سجاده ای دریغ از تو
ز عیش های صبوحی به دامن عصمت
چه داغ شرم که ننهاده ای دریغ از تو
به صیدگاه ضعیفان ز بازوی شوخی
چه تیر جور که نگشاده ای دریغ از تو
به گرد لاله لالی درین سرابستان
بگفت سوسن آزاده ای دریغ از تو
جمال موصلیان خوی کوفیان داری
نه در دیار وفا زاده ای دریغ از تو
به ناز کشته ای و بر مزار کشته خویش
تحیتی نفرستاده ای دریغ از تو
زمام شرم به یک جرعه می دهی از دست
سبک وقار و تنک باده ای دریغ از تو
فسون عشوه اثر زود می کند به دلت
به هیچ رام شوی، ساده ای دریغ از تو
به مجمعی که به پروانگی نیرزندت
چو شمع تا سحر استاده ای دریغ از تو
به هر حدیث «نظیری » عتاب می ورزی
به کین اهل دل آماده ای دریغ از تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حسرت و تأسف دربارهٔ فردی میپردازد که به خوشیها و هوسها روی آورده و از ارزشهای معنوی و اخلاقی غافل شده است. شاعر به او میگوید که در دنیای مادی گرفتار است و از فرصتهای عرفانی و روحی خود بهره نبرده است. همچنین اشاره میکند که به زیباییها و جذابیتهای زندگی مادی توجه کرده، ولی از میهمانیهای روحانی غافل مانده است. در نهایت، شاعر با نگاهی کنایهآمیز و عتابآمیز به او میگوید که نسبت به اهل دل و معنویات بیتوجهی کرده و به این وضعیت تأسف میخورد.
هوش مصنوعی: تو اختیار زندگیات را به دست تمایلات و احساسات خود دادهای و افسوس که در این راه، گرفتار هزاران آرزو و خواسته بیجامعه شدهای.
هوش مصنوعی: دوست من، تو در دنیای شور و شادی به دنبال لذت و سرور باش، نه کسی که فقط به ذکر و عبادت مشغول است. ای کاش به این شوق و حال خوش دست یابی.
هوش مصنوعی: از لذتهای صبحگاهی، چه حس شرمی که تو از دامن پاکی و عفت خود دریغ نکردهای.
هوش مصنوعی: در شکارگاه کسانی که ضعیف هستند، با قدرت مزاح چه تیر بیرحمی شلیک کردهای که بر این در بسته، افسوس بر تو.
هوش مصنوعی: در کنار لالهها، لالی در این آبادی به سوسن آزادهای گفت که جای تأسف بر توست.
هوش مصنوعی: تو زیبایی و ناز را از مردم موصل و کوفه به ارث بردهای، اما در سرزمین وفا و صداقت به دنیا نیامدهای. افسوس که تو از این ویژگیها بینصیب ماندهای.
هوش مصنوعی: تو به ناز و دلبری کسی را کشتهای، اما بر سر مزار او حتی یک سلام و تحیت هم نفرستادهای. واقعاً افسوس بر حال تو.
هوش مصنوعی: شما با یک جرعه از شراب، کنترل حس شرم و وقار خود را از دست میدهید، چه افسوس که این حالت از شما دور است.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی به سرعت تأثیرش را بر دلت میگذارد. اگر تلاش کنی تا تحت تأثیر قرار نگیری، باید بدانید که این خیالی بزرگ است و از تو دریغ است که به سادگی خودت را فریب بدهی.
هوش مصنوعی: در جمعی که تو را به پرواز نمیکشاند، مانند شمعی در انتظار صبحگاهی ایستادهای، اما دریغ از تو که خود را محدود کردهای.
هوش مصنوعی: تو به هر سخنی که نظیرش را میخوانی، خشم میکنی و به خاطر کینهای که از عاشقان داری، آمادهای که بر آنها بتازی، اما افسوس که چنین حالتی از تو به دست نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عنان به طول امل داده ای دریغ از تو
به کوچه غلط افتاده ای دریغ از تو
دلی که هر دو جهان رونمای او نشود
به هیچ و پوچ ز کف داده ای دریغ از تو
چو سرو با همه باری که بسته ای بر دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.