گنجور

 
انوری

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

آب رویت پی کند در کوی تو

گویی از من بگذران می‌نگزرد

این کمان را هم تو و بازوی تو

نیست یک نیرنگ تو بی‌بوی خون

گر مرا رنگیست در پهلوی تو

روز را رویت به سیلی خواست زد

گر نه دستی برنهادی موی تو

زلف مرزنگوش را دور قبول

با سری شد با سر گیسوی تو

ماهی از خوبی خطا گفتم نه‌ای

پوست سوی اوست مغز از سوی تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
ادیب صابر

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

[...]

خاقانی

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

مشاهدهٔ ۱۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اثیر اخسیکتی

ای کمین گاه فلک ابروی تو

آبروی آفتاب از روی تو

جای جانها گوشه شب پوش تو

دام دلها حلقه گیسوی تو

رنگکی دارد بهشت آباد و باغ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه