ساقی صلای عام است کاری به کام گردان
دامان غم فراخ است دوری تمام گردان
ما و وفا درین شهر چون حسن تو غریبیم
او را عزیز کردی ما را غلام گردان
آزاده خاطران را فکری عنان نگیرد
گر غم گران رکابست دل تیز گام گردان
بی کیمیای مستی تبدیل غم محالست
یا می حلال فرما یا غم حرام گردان
هرچند بی بهایم گنجشک این سرایم
قربان سر نیرزم بر گرد دام گردان
بی تو به تلخ کامی شب ها به روز بردیم
با ما به شادمانی یک روز شام گردان
حکم شراب و شاهد پنهان مکن «نظیری »
پیغام خاص خود را دستور عام گردان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که همگان را به شادی و مستی دعوت کند و غم و سختی را از دلها دور کند. او به یگانگی خود و اصول وفا در جامعه اشاره میکند و با حسرت میگوید که وفا و حسن در این شهر غریباند. شاعر همچنین به این نکته اشاره دارد که بدون می و شراب، تبدیل غم به شادی غیرممکن است و از ساقی میخواهد که یا می را حلال کند یا غم را حرام. او با بیان اینکه حتی اگر بیارزش و بینصیب هستیم، دوست دارد که بر گرد ساقی بگردد. در انتها، شاعر خواستار این است که هر کس از عشق و شراب بهرهمند شود و پیغام و حکم را برای همه به اشتراک بگذارد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، این ندا فراگیر و عمومی است، نیازی به این نیست که به دلمشغولیها و دغدغههایت بیندیشی. افسوس و غم در زندگی گسترده است و دوری و جدایی به طور کامل میچرخد.
هوش مصنوعی: در این شهر، ما و وفا مانند حسن تو بیگانهایم. تو او را ارزشمند کردی و ما را به بندگی درآوردی.
هوش مصنوعی: آزادیخواهان نباید اجازه دهند که افکار و یادهای ناخوش آنها را گرفتار کند. اگر غم و اندوه سنگینی را بر دوش دارند، باید روحیهای تند و آماده برای حرکت داشته باشند و دل را به جلو برانند.
هوش مصنوعی: بدون وجود کیمیای مستی، تبدیل غم به شادی غیرممکن است. یا نوشیدنی حلالی به من عطا کن یا اینکه غم را از من دور کن.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من در این خانه ارزش زیادی ندارم و مثل یک گنجشک بیقیمت هستم، اما جانم را نثار نیروی نیرومند خودم میکنم که در اطراف من قرار دارد.
هوش مصنوعی: بدون تو شبها را با تلخی گذراندیم و روزها را به سختی زندگی کردیم، اما با تو یک روز شاد و خوشی خواهیم داشت.
هوش مصنوعی: شراب و محبوب را در خفا نبین، «نظیری»، پیغام خاص خود را به عموم برسان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا نخست ما را مرد مدام گردان
وانگه مدام در ده مست مدام گردان
بر ما چو از لطافت مل را حلال کردی
بر خصم ما ز غیرت گل را حرام گردان
دارالغرور ما را دارالسرور کردی
[...]
جانا نخست ما را مرد مدام گردان
وآنگه مدام درده ما را مدام گردان
از ما و خدمت ما چیزی نیاید ای جان
هم تو بنا نهادی هم تو تمام گردان
دارالسلام ما را دارالملام کردی
[...]
یاران و دوستداران جمعند و جام گردان
مطرب همیشه گویا، ساقی مدام گردان
قومی در انتظاریم، این جا دمی گذر کن
وین قوم را به لطفی از لب غلام گردان
گوینده گشته مطرب وانگه کدام گفتن؟
[...]
یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان
در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
کار جهان تمامی هرگز نمی پذیرد
پیش از تمامی عمر خود را تمام گردان
سودای آب حیوان بیم زیان ندارد
[...]
ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردان
دور زمانه یکدم، حسب المرام گردان
بی می زلال کوثر زهر است در روانها
تلخ است کام جانها عیشی به کام گردان
مهر جهان فروزی، فیضت کران ندارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.