گل خلعت نو داد دگر شاخ کهن را
بر سلطنت حسن سجل ساخت چمن را
شاخ گل خوش بو به ره باد سحرگاه
بگشود سر نافه غزالان ختن را
شد لاله به خمیازه به یاد می لعلت
از باده لبالب چو قدح دید دهن را
افراخت صراحی سر و گردن به توجه
تا خوش به کف مست دهده جام ذقن را
سر تا قدم نی به تماشا نگران شد
تا خوب دهد چنگ به مطرب برو تن را
حوران بهاری به نثار می و مطرب
در بوسه گرفتند سراپای چمن را
در عهد می و نغمه ز بس دید درستی
سنبل ز خم جعد برون کرد شکن را
گلبرگ بناگوش رخت بود مناسب
گل دست شد و بست بر او زلف رسن را
بر گوش خورد نعره احسنت «نظیری »
پرسی اگر از مرده صدساله سخن را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای فصل بهار و شکوفایی گلها میپردازد. شاعر به تصویرسازی زیبای طبیعت، گلها و زیباییهای چمن در این فصل دلنشین اشاره میکند. گلها مانند خلعت نو، شکوفا شدهاند و سلطنتی را به چمن اهدا کردهاند. لالهها به یاد شراب و خوشیها به حالت خمیازه درآمدهاند و مطربان در شادی و جشن به نواختن مشغولند. در این حال، حوران بهاری با می و نغمه در چمن حضور دارند و همه چیز پر از زندگی و طراوت است. شاعر همچنین به زیباییهای زلف و صورت میپردازد و در پایان به پرسش از گذشته و یادآوری آن میرسد. در کل، شعر به شگفتی و زیبایی بهار و جوانی و شادی زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: گل تازهای به شاخههای قدیمی هدیه داده شد و بر جایگاه زیبا و باشکوه چمن، نشانهای از زیبایی و شکوهمندی قرار گرفت.
هوش مصنوعی: در صبح زود، گلهای خوشبو به نسیم میرسند و زیباییهای عطرآگین را به نمایش میگذارند و جاذبه و لطافت خود را به رخ میکشند.
هوش مصنوعی: لاله با یاد لب لعل تو، مانند کسی که از نوشیدن باده پر شده است، به جستجوی تو کمر خم کرده است.
هوش مصنوعی: با احترام و توجه، لیوان شراب را بالا برد و سر و گردن را کشید تا به نرمی و شادی، جامی که در دست دارد، را به لبانش برساند.
هوش مصنوعی: تمام وجودش به تماشا و دیدن معطوف شده است تا با دلنشینی و خوبخوانی، خود را به نوازنده معرفی کند و تن خود را به او بسپارد.
هوش مصنوعی: در بهار، حوران بهشتی به نشانه شادی و عشق، از شراب و ساز و آواز لذت میبرند و چمنزار را در آغوش میکشند.
هوش مصنوعی: در زمان نوشیدن شراب و لذت بردن از موسیقی، به قدری زیبایی را دیدهام که سنبل (گل زیبای خوشبو) به خاطر خمیدگی موهایش، شکاف (کج شدن) خود را نشان داد.
هوش مصنوعی: پردهای از گلبرگ بر گوش چهرهات نشسته است و با یک دست، زلف بلندت را مانند رشتهای محکم به خود آمیختهای.
هوش مصنوعی: اگر از مردی که صد سال از عمرش گذشته بپرسی، صدای تحسین او را میشنوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واجب بود از راه نیاز اهل زمن را
در خواستن از حق بدعا شیخ حسن را
آنسایه یزدان که چو خورشید بیاراست
رایش بصفا روی زمین را و زمن را
در رسته بازار هنر ملک خریدست
[...]
چشمت بفسون بسته غزالان ختن را
آموخته طوطی ز نگاه تو سخن را
پیداست که احوال شهیدانش چه باشد
جائیکه بشمشیر ببرند کفن را
معلوم شد از گریه ابرم که درین باغ
[...]
دلگیر کند غنچه من صبح وطن را
در خاک کند کلفت من سرو چمن را
یوسف نه متاعی است که در چاه بماند
از دیده بدخواه چه پرواست سخن را؟
از داغ ملامت جگر ما نهراسد
[...]
گل با سر بازار بسنجد چو چمن را
بازر به ترازو ننهد خاک وطن را
بر سرو، نسیم سحری برگ گل افشاند
بنگر به گلستان دم طاووس چمن را
ای هم نفسان سیر چمن فرع دماغ است
[...]
بازآ که دل از داغ تو آراسته تن را
پر ساخته زین لاله سراپای چمن را
ای روشنی دیده چو گشتی ز نظر دور
زنهار فراموش مکن حب وطن را
جز نام تو حرف دگرم ورد زبان نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.