گنجور

 
نظیری نیشابوری

جام گیر اختر افتاده بر افلاک انداز

روح شو عاریت خاک سوی خاک انداز

دعوی عقل جز از عشق مشخص نشود

بحث کج را به در داور بی باک انداز

با چنین دیده آلوده تو را نتوان دید

دیده از خود ده و بر خود نظر پاک انداز

نقش موهوم مرا از دل من پاک بروب

بر در از خلوت خود ریزه خاشاک انداز

همه جا دام ز گیسوی تو انداخته اند

تو درین دشت عنان سر ده و فتراک انداز

هرکه را بدرقه آن لشکر مژگان باشد

گو همه بار به وادی خطرناک انداز

دیده آن که نظر جز به جمال تو کند

ناوک انداز بر آن دیده و چالاک انداز

حسن شوخ از در و دیوار نماید ناچار

باغبان گو سر پر عربده تاک انداز

آن که در پیرهن پاره یوسف بیند

گو نگاهی به سوی این جگر چاک انداز

دوست گانی به حریفان سحر خیز دهند

چاره علت مخمور به تریاک انداز

همت از ساغر لبریز «نظیری » خیزد

می خور و نقب به گنجینه امساک انداز

 
 
 
حافظ

خیز و در کاسهٔ زر آبِ طَرَبناک انداز

پیشتر زان که شَوَد کاسهٔ سَر خاک انداز

عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است

حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز

چشمِ آلوده نظر، از رخِ جانان دور است

[...]

جامی

یا به شمشیر جفا در جگرم چاک انداز

یا به رحمت نظری بر من غمناک انداز

تشنه لب خاک شدم در هوس لعل لبت

ساغر می بکش و جرعه بر این خاک انداز

سگ طوق توام آن دم که کنی عزم شکار

[...]

امیرعلیشیر نوایی

نوبهاران به قدح آب طربناک انداز

ابرسان غلغله در گنبد افلاک انداز

چند از دور فلک چون کره سرگردانی

فتنه از دور قدح در کره خاک انداز

پاک بازی اگر از ایزد پاکت هوس است

[...]

سلیم تهرانی

همچو گل پرده ی دل در خس و خاشاک انداز

خویش را غنچه کن و در بغل چاک انداز

باده از خون دل خویش درین باغ بنوش

چون خزان تفرقه در سلسله ی تاک انداز

خاتم جم به در میکده جوید هر کس

[...]

اقبال لاهوری

ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز

دگر آشوب قیامت به کف خاک انداز

او بیک دانهٔ گندم به زمینم انداخت

تو بیک جرعه آب آنسوی افلاک انداز

عشق را باده مرد افکن و پرزور بده

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه