چرخ پرویز نیست آتش بیز
نه ممری درو نه جای گریز
شفقش خون مردم دانا
افقش ساغری ز خون لبریز
هر طرف می برد هراسانم
قهر مریخ با بلارک تیز
خبرم نیست تا کجا کشدم
نتوان کرد از قضا پرهیز
در خسک خانه های هندم سوخت
یاد صنعان و مکه و تبریز
به سلامت کسی نبرد ایمان
زین زمین سیاه کافرخیز
از مداین شناس و آثارش
حسن شیرین و عشرت پرویز
ظاهر از بیستون هنوز شود
شور فرهاد و شیهه شبدیز
از اقامت شدم گرانجان کو
طبل شب گیر و ناله شب خیز
برد قصب السبق ز من پیری
دیر بر رخش می زنم مهمیز
کار در دست ما «نظیری » نیست
با قضا نیست هم مجال ستیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه زردست همچو زر پشیز
یا سفیدست همچو سیم ارزیز
منم امروز بسته در سمجی
چشم بر دوخته چو مار گریز
هست پیراهنی و شلواری
نیست بر هر دو نیفه و تیریز
بر جهان دارم و روا دارم
[...]
ای سنایی به گرد حران گرد
تا بیابی ز جود ایشان چیز
نزد نادیدگان و نااهلان
کی بود بذل و همت و تمییز
کودک خرد بیخرد بدهد
[...]
نرگسم وعده کرد و داد پیاز
شکرم وعده کرد و داد مویز
عوض در بمن نمود شبه
بدل زر بمن رسید پشیز
نیست انبان بی سر و پایان
[...]
پلپلی چند را بر آتش ریز
غلغلی در فکن به آتش تیز
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.