بی تو بر بال و پر مرغان گلستان تنگ بود
صوت بلبل در حریم باغ بی آهنگ بود
حال آن گلگشت صحرایی که من کردم مپرس
لاله ها را در بن هر سنگ خونین چنگ بود
بی تو بر چشمم نمک می بیخت باد صبحدم
گرچه مروارید می سایید هر جا سنگ بود
سایه مجنون می شد از راهی که من کردم گذر
کز خیالت خیل صد لیلی به هر فرسنگ بود
نامه دشمن ملالت بی تو می برد از دلم
آنچه برمی چید زنگ سینه ام را زنگ بود
گر نمردم از نشاط دیدنت از من مرنج
با نشاطم خصمی و با جان سختم جنگ بود
پیش ازین چندین «نظیری » شورش و مستی نداشت
تا نبودی جام بی ساقی و می بی رنگ بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به غم و ناکامی ناشی از دوری معشوق اشاره میکند. او احساس میکند که بدون حضور محبوب، همه چیز بیروح و بیصداست. باغ و بلبل در غیاب او حس بیانگیزگی دارند و فضای طبیعت نیز تیره و غمانگیز شده است. شاعر همچنین به یادآوری خاطرات و احساسات عمیق خود میپردازد و میگوید که حتی زیباییهای ظاهری نمیتوانند ناراحتی او را تسکین دهند. در نهایت، او از شوق دیدار معشوق میگوید و به این نکته اشاره میکند که تا زمانی که محبوب در کنار او نیست، زندگیاش بیمزه و بیرنگ است.
هوش مصنوعی: در غیاب تو، پرواز پرندگان در باغچهها محدود و بیروح است و صدای بلبل در این باغ خاموش و بدون ملودی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: حالت آن باغ پرگلی که من در آن بودم را نپرس، زیرا در هر سنگی که در آنجا بود، لالهها با خون خود آغشته بودند.
هوش مصنوعی: بدون تو، هر صبح باد بر چشمانم نمک میپاشید، اگرچه در هر جایی که سنگ بود، مرواریدها را میسایید.
هوش مصنوعی: سایه مجنون از مسیری که من عبور کردم، به وجود میآمد، چون خیال تو به قدری قوی بود که در هر فاصلهای صدها لیلی را تصور میکردم.
هوش مصنوعی: دشمن نامهای را میفرستد که نبود تو را یادآور میشود و باعث ناراحتی من میشود. آنچه در دل و سینهام جمع کرده بودم، حالا به خاطر این غم از بین میرود.
هوش مصنوعی: اگر من از شادی دیدارت نمیرم، از من خشمگین نشو. با وجود اینکه من شادم، دشمنیام، و جنگیدن با جانم برایم سخت بود.
هوش مصنوعی: قبل از این، «نظیری» نه شور و شوقی داشت و نه حالت مستی، زیرا نه جامی از شراب بود و نه میای بیرنگ.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد باد آنشب که در مجلس خروش چنگ بود
مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود
شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع
وانک او بر خفتگان گلبانک می زد چنگ بود
دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد
[...]
شب همه شب با صبوری نالهام در جنگ بود
هر نگه را دامن لخت دلی در چنگ بود
برگ برگ گلشنم در خون حسرت میطپید
بانگ بلبل با نوای گل به یک آهنگ بود
گلشن از ظلم صبا بشکفت ای بلبل بنال
[...]
شب که دامان سر زلف توام در چنگ بود
دامن صحرای محشر بر جنونم تنگ بود
در گلستانی که شبنم قفل بیرون درست
بلبل گستاخ ما پهلونشین رنگ بود
عالمی را دشمن جان کرد با من نامه اش
[...]
بی تو امشب ساغر و پیمانه ام در جنگ بود
می به کام شیشه ام چون در فلاخن سنگ بود
بر چراغ خانه ام هر دم نفس می شد گره
وقت همچون غنچه گل بر چراغم تنگ بود
ساغر عیشم به آب کهربا می شست روی
[...]
شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود
بادهٔ لعلی به جامم از شکست رنگ بود
بود خون آلوده دل در بیضه همچون غنچه ام
شیشه ام گرم شکستن در نهاد سنگ بود
موج می بی او نمود چنگل شهباز داشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.