بی تو امشب ساغر و پیمانه ام در جنگ بود
می به کام شیشه ام چون در فلاخن سنگ بود
بر چراغ خانه ام هر دم نفس می شد گره
وقت همچون غنچه گل بر چراغم تنگ بود
ساغر عیشم به آب کهربا می شست روی
برگ گلزار نشاطم با خزان یکرنگ بود
پرده گوش من از قانون گرانی می کشید
ناله مطرب ندانم در کدام آهنگ بود
از نگاهم تا سحر چون اشک آتش می پرید
همچو شبنم خواب آسایش به چشمم تنگ بود
چین کلفت را نمی برد از جبینم موج می
دست روشنگر رخ آئینه ام را زنگ بود
سیدا اکنون شکفتن از بهارم رفته است
باغبان گلشنم زین بیش آب و رنگ بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی بیتابی و غم ناشی از دوری محبوب است. شاعر از احساسات دردناک خود در شب بیمحبوب سخن میگوید و به تصاویری از ساغر و می، روشنایی و تاریکی، و زیبایی و زوال اشاره میکند. او در این حال، درگیری بین شادی و غم را احساس میکند و بیان میکند که زندگیاش بدون محبوبش دچار تغییرات منفی شده و به نوعی نومیدی و کسالت دچار شده است. در نهایت، نشان میدهد که فقدان محبوبش موجب از بین رفتن رنگ و بهار در زندگیاش شده است.
هوش مصنوعی: امشب بدون تو، جام و لیوان من در حال نبرد هستند. شرابی که در شیشهام است، مانند سنگی است که در فلاخن قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه از نفس کشیدنم، چراغ خانهام خاموش میشد و در زمانی که مثل غنچه گل، فضا برای رشد و شکوفایی محدود بود، بر چراغم فشار زیادی احساس میکردم.
هوش مصنوعی: کاسهی سرور و شادیام را با آب عطرآگینی میشستم و حال خوشم در برگهای گلستان با فصل خزان هماهنگ بود.
هوش مصنوعی: گوش من از شدت احساس، صدای دلنشین نوازنده را میشنید، اما نمیدانستم این ناله در کدام ملودی و آهنگ است.
هوش مصنوعی: از لحظهای که بیدار شدم تا صبح، اشکهای آتشین از چشمم میریخت. خواب آرامش در چشمانم بسیار کم بود و به سختی میتوانستم آن را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: خط چین عمیقی که بر پیشانیام نشسته، نمیتواند مرا از آن داراییام منحرف کند. آن موج دست که با روشنیاش، چهرهام را نشان میدهد، باعث نمیشود که تصویر من در آیینه کدر و زنگزده باشد.
هوش مصنوعی: اکنون بهار به من شادابی نمیدهد و باغبان گلستان من دیگر به من رسیدگی نمیکند، چرا که فقط جنبههای ظاهری باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد باد آنشب که در مجلس خروش چنگ بود
مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود
شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع
وانک او بر خفتگان گلبانک می زد چنگ بود
دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد
[...]
بی تو بر بال و پر مرغان گلستان تنگ بود
صوت بلبل در حریم باغ بی آهنگ بود
حال آن گلگشت صحرایی که من کردم مپرس
لاله ها را در بن هر سنگ خونین چنگ بود
بی تو بر چشمم نمک می بیخت باد صبحدم
[...]
شب همه شب با صبوری نالهام در جنگ بود
هر نگه را دامن لخت دلی در چنگ بود
برگ برگ گلشنم در خون حسرت میطپید
بانگ بلبل با نوای گل به یک آهنگ بود
گلشن از ظلم صبا بشکفت ای بلبل بنال
[...]
شب که دامان سر زلف توام در چنگ بود
دامن صحرای محشر بر جنونم تنگ بود
در گلستانی که شبنم قفل بیرون درست
بلبل گستاخ ما پهلونشین رنگ بود
عالمی را دشمن جان کرد با من نامه اش
[...]
شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود
بادهٔ لعلی به جامم از شکست رنگ بود
بود خون آلوده دل در بیضه همچون غنچه ام
شیشه ام گرم شکستن در نهاد سنگ بود
موج می بی او نمود چنگل شهباز داشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.