شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود
بادهٔ لعلی به جامم از شکست رنگ بود
بود خون آلوده دل در بیضه همچون غنچه ام
شیشه ام گرم شکستن در نهاد سنگ بود
موج می بی او نمود چنگل شهباز داشت
دل طپیدن بال پرواز تذرو رنگ بود
بسکه ذوق بی خودی شبهای وصلش تا سحر
از نگاه او که سرجوش می بیرنگ بود
بود رد رفتن زخود فرسنگ ها یک گام شوق
چون به خود می آمدم یک گام صد فرسنگ بود
داشت رقص تازه ای هر قطرهٔ خون در تنم
دوش جویا نالهٔ دل بسکه سیر آهنگ بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساساتی عمیق و پیچیده صحبت میکند که ناشی از عشق و دلبستگی است. او به شبهایی اشاره میکند که در آنها با بیداد عشقش دست به گریبان است و از مجذوب شدن در زیبایی معشوق سخن میگوید. او احساسات خود را به شکلهای هنری و طبیعی توصیف میکند؛ مانند خون آلودهای که در دلش به آرامش نیافته و همچون غنچهای در حال شکفتن است. شاعر همچنین از طپش قلب و شعلهور بودن عشق خود یاد میکند، به طوری که هر قطره خون در بدنش رقصی تازه دارد. در نهایت، او اشاره میکند که با وجود تمام شوق و ذوق، گاهی به خود بازمیگردد و احساس میکند که مسیرش بسیار طولانیتر از آنچه که به نظر میرسد، بوده است.
هوش مصنوعی: در شب که به خاطر ظلم و ستم او دلم غمگین و بیتاب بود، شرابی به رنگ لعل (قرمز) در جامم ریخته شد که نشان از شکست و ناراحتی من داشت.
هوش مصنوعی: دل من مانند غنچهای است که در خون آلوده است و همچون شیشهای داغ که به سادگی میشکند، در درون سنگ قرار دارد.
هوش مصنوعی: موجی که در آب میچرخید، مانند چنگالی بود که پرندهای بزرگ را در خود داشت. دل آن پرنده به تپش افتاده و پروازش به رنگ تذرو (پرندهای زینتی) بود.
هوش مصنوعی: به خاطر لذت زیادی که از شبهای دیدار او دارم، تا صبح به خاطر نگاهش که خالی از رنگ و جلوه است، بینهایت خوشحالم.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، وقتی که از خودم فاصله میگرفتم، هر لحظه با شوق و اشتیاقی که در وجودم بود، قدمی برمیداشتم که به نظر میرسید بسیار دور است؛ اما وقتی دوباره به خودم برمیگشتم، آن قدم همانند صد فرسنگ اهمیت و ارزش بیشتری پیدا میکرد.
هوش مصنوعی: هر قطرهٔ خون در بدنم به نوعی رقص و نشاط تازهای داشت و شب گذشته به خاطر نالهٔ دل و خسته بودن از این آهنگی که درونم بود، از آن حال و هوا خبر گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد باد آنشب که در مجلس خروش چنگ بود
مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود
شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع
وانک او بر خفتگان گلبانک می زد چنگ بود
دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد
[...]
بی تو بر بال و پر مرغان گلستان تنگ بود
صوت بلبل در حریم باغ بی آهنگ بود
حال آن گلگشت صحرایی که من کردم مپرس
لاله ها را در بن هر سنگ خونین چنگ بود
بی تو بر چشمم نمک می بیخت باد صبحدم
[...]
شب همه شب با صبوری نالهام در جنگ بود
هر نگه را دامن لخت دلی در چنگ بود
برگ برگ گلشنم در خون حسرت میطپید
بانگ بلبل با نوای گل به یک آهنگ بود
گلشن از ظلم صبا بشکفت ای بلبل بنال
[...]
شب که دامان سر زلف توام در چنگ بود
دامن صحرای محشر بر جنونم تنگ بود
در گلستانی که شبنم قفل بیرون درست
بلبل گستاخ ما پهلونشین رنگ بود
عالمی را دشمن جان کرد با من نامه اش
[...]
بی تو امشب ساغر و پیمانه ام در جنگ بود
می به کام شیشه ام چون در فلاخن سنگ بود
بر چراغ خانه ام هر دم نفس می شد گره
وقت همچون غنچه گل بر چراغم تنگ بود
ساغر عیشم به آب کهربا می شست روی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.