کسی که تشنهٔ وصل است با کوثر نمیسازد
به آب خضر اگر عاشق رسد لب تر نمیسازد
کُلَهْبخشی و سربازی شراب عشق میآرد
سری کاین نشئه گرمش ساخت با افسر نمیسازد
به شیدایی مزن طعنم که هست از آب و خاکی دل
که طفلش غیر حرف عاشقی از بر نمیسازد
عجب گر آسمان سامان تواند داد کارم را
چو طالع از کسی برگشت با اختر نمیسازد
کدامین شعله روشن میکند امشب سرایم را
که موری را نمیبینم که بال و پر نمیسازد
اگر بیگانه گر محرم دلش میسوزد از دردم
کسی سویم نمیبیند که چشمی تر نمیسازد
ز روز وصل در رشکم ز شام هجر در افغان
دل دیوانهای دارم که با دلبر نمیسازد
ره غیرت خطرناکست پنهانش تماشا کن
در آن وادی که عشق اوست با تن سر نمیسازد
برای امتحان، آرد چه مانی را چه آزر را
اگر خود میشود بتگر ز خود بهتر نمیسازد
همان عشقست بر خود چیره چندین داستان ورنه
کسی بر معنی یک حرف صد دفتر نمیسازد
ندانم حال شب های «نظیری» این قدر دانم
که جز بالین نمیگرداند و بستر نمیسازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عاشقانه و ناامیدی از همراهی با کسانی است که تنها به ظواهر و مادیات اهمیت میدهند. شاعر بیان میکند که فردی که تشنه وصل است، نمیتواند با چیزهای کمارزش مثل آب یا کوثر رضایت دهد. او در پی عشق حقیقی است و نمیتواند از اشیاء عادی و سست گذر کند. در ادامه به درد و رنجهای عشق اشاره میکند و حسرت بر وصال را به تصویر میکشد. شاعر همچنین تأکید میکند که عشق واقعی به راحتی دست نمیآید و با چالشها و دشواریهایی همراه است. در نهایت، او از تنهایی و عدم درک دیگران از درد دلش سخن میگوید و نشان میدهد که عشق عمیق و واقعی تنها با یک دلبر واقعی قابل درک است.
هوش مصنوعی: کسی که به عشق و وصال علاقمند است، نمیتواند با یک چشمه کمآب یا نعمتهای ناچیز خود را راضی کند. حتی اگر به چشمه حیات نیز دسترسی داشته باشد، اگر عشق واقعی به او برسد، هنوز هم احساس سیری نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: سرباز عشق در حالتی بیخبر از خود، نشئهای از عشق را در سر دارد که این حالت او را از زندگی عادیاش دور کرده و نمیتواند خود را با امور روزمره تطبیق دهد.
هوش مصنوعی: به من طعنه نزن که دیوانهام، زیرا دل من که از آب و خاک ساخته شده، تنها میتواند عشق را بشناسد و غیر از آن چیزی نمیداند.
هوش مصنوعی: عجب است اگر آسمان بتواند کار من را درست کند، وقتی که خوشبختی و سرنوشت از من دور شده و با حقیقت من سازگاری ندارد.
هوش مصنوعی: امشب چه شعلهای نور میافروزد که اتاقم را روشن کند، اما من هیچ موری را نمیبینم که در تلاش برای ساختن بال و پر باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی که نزد من بیگانه است به خاطر درد دل من ناراحت میشود، اما هیچ کس نمیتواند درد من را ببیند و دردی در چشمانش دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: در روزی که محبوبم به من وصل شده است، به شدت از حسادت به حال دیگران میافتم و در شب جدایی، دل تنگی و افسوس در قلبم موج میزند. من دلی دیوانه دارم که هیچ زمانی با معشوقم در صلح و آرامش نیست.
هوش مصنوعی: راه غیرت پر از خطر است؛ بنابراین باید با احتیاط به آن نگاه کرد. در آن جایی که عشق او وجود دارد، جسم نمیتواند به راحتی با آن کنار بیاید.
هوش مصنوعی: اگر برای آزمایش، آرد را از چه کسی بگیری، چه از مانی و چه از آزر، اگر خود فرد نتواند به خوبی به شکل بت تبدیل شود، بهتر از خودش چیزی تولید نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: عشق است که بر دلها تسلط دارد و داستانهای زیادی را به وجود میآورد. در غیر این صورت، هیچکس برای بیان یک مفهوم ساده، صدها دفتر نمینویسد.
هوش مصنوعی: نمیدانم شبهای «نظیری» چگونه میگذرد، اما میدانم که جز بالش و بستر جایی نمیخوابد و نمیرقصد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرشک گرم با مژگان و چشم تر نمیسازد
شراب تند ما با شیشه و ساغر نمیسازد
نمیدانم به خونریز که شد آلوده مژگانش
که شوق زخم، خون را در جگر نشتر نمیسازد
به روی مهر، صبح از سادهلوحی پرده میپوشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.