هر صباحم که ره از خانۀ خمار افتد
خم و ساقی و صراحی همه از کار افتد
یار مهمان من است امشب و دانی ساقی
که چنین وقت در این بزم چه در کار افتد
مطربا پای فرو کوب و بزن چنگ بچنگ
شیخ را گو ، ز حسد کِیک به شلوار افتد،
دامن خیمه بچینید که از وجد سماع
آسمان چرخ زند بلکه ز رفتار افتد
بس کن ایغمزۀ مستانه ز صید دل خلق
ترسمش چشم بچشم آید و بیمار افتد
پای صدق اربخرابات نهد واعظ مست
غالب آنست که می نوشد و هشیار افتد
باز کن زلف چلیپا که سحر خیز انرا
سبحه درهم گسلد ، کار به زنّار افتد،
دلشد آسیمه ز چشمت بسوی زلف که خلق
کج کند ره ، چُو یکی مست به بازار افتد
مهل آنزلف که بر دور زنخدان آید
ترسمش خم شده در چاه نگونسار افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حس و حال شاعر در بزم و میخانه میپردازد. شاعر از صبحی صحبت میکند که در آن شراب و خوشگذرانی آغاز میشود و از می و معشوقش یاد میکند. او از مطرب میخواهد که با موسیقی خود فضا را شاد کند و بیانگر شور و حال مستی است. همچنین به نگرانیهایی در مورد عشق و ممکن است از دست رفتن آن اشاره میکند. شعر به صورت کلی اشاره به جاذبهی زندگی، عشق، مستی و نگرانیهای شاعر دارد و در فضایی پر از احساسات و تصاویر زیبا و شاعرانه شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: هر روزی که به خانهی میفروشی بروم، دیگر نه خبری از شراب و نه از ساقی و نه از ظرف شراب هست.
هوش مصنوعی: امشب مهمان من است و میدانی ای ساقی، در چنین شبهایی چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد.
هوش مصنوعی: ای نوازنده، پا را محکم بر زمین بزن و چنگ بزن. به شیخ بگو که از حسد، کیک به شلوار میافتد.
هوش مصنوعی: دستکشیدنی بزنید که به خاطر شادی و شعف، آسمان به چرخش درآید و شاید از این حرکت، چیزی به زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: بس کن ای دل، عشق و بازیهای شیداییات را. میترسم که عشق تو آنقدر قوی شود که به چشم دیگران بیفتد و آنها هم بیمار محبت بشوند.
هوش مصنوعی: واعظی که در واقع صداقت و حقیقت را در زندگی خود پیش میگیرد، اگرچه تحت تأثیر نوشیدنیهای مستکننده باشد، بر کسی که مست شده و نمیتواند به خود بیاید، غلبه دارد. در واقع، هشیاری واقعی در ناخودآگاهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: گیسوان خود را باز کن تا صبح زود آن را به هم بریزد، کار به جایی میرسد که باید گردنبند ببندی.
هوش مصنوعی: دل آشفته و پریشان من به خاطر چشمان تو به سوی زلفت مینگرد، زیرا وقتی انسانی مست به بازار میافتد، همه چیز دستخوش آشفتگی و ناهنجاری میشود.
هوش مصنوعی: شاید موی بلند او که بر دور گردن حلقه زده، باعث شود که به درون چاه تاریکی بیفتد و گرفتار شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد
آتشم بر دل پر خون جگر خوار افتد
مکن انکار من ای خواجه گرم کار افتاد
زانک معذور بود هر که در این کار افتد
بر من خسته مزن تیر ملامت بسیار
[...]
زاهدان را چو بزلف تو سر و کار افتد
کار با سبحه و زنار به پیکار افتد
خیز و در کوی مغانش بده ای شیخ بمی
چند سجاده و تسبیح تو بی کار افتد
جز ملامت ثمری ایدل شیدا نبری
[...]
هر زمانم که به آن ترک سر و کار افتد
صلح خیزد ز میان کار به پیکار افتد
من به عمد از پی صلح همی جویم جنگ
کز پی صلحم با بوسه سر وکار افتد
نفسم بر دو یک افتد ز سبکروحی شوق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.