در خاطر منی و به دل تیغ میزنی
خوش میکنی به دوستی ای شوخ دشمنی
رویی چو سیم دیدم ریختم خیال خام
خوردم چو تیغ ناز تو دیدم که آهنی
باری چنان بزن که نگیرد به دامنت
گر میزنی بر آتشم ای زلف دامنی
کس منع خوشهچین نظر چون تو مینکرد
با خوشهای مگر چه کم آید ز خرمنی
عشق تو چید سنگ ملالت به دور من
بر من ز کید مدعیان ساخت مأمنی
چون سوختی بر آتش غم آشیان دل
بازی بده به حلقهٔ زلفش نشیمنی
جرمی که رفته ز اهل نظر چیست خود بگو
چشم نظاره روشن و این روی دیدنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و احساسات پیچیده خود نسبت به محبوب صحبت میکند. او بیان میکند که محبوبش در دل او وجود دارد و با رفتارهای شوخیآمیز و دشمنانهاش، او را آزار میدهد. شاعر زیبایی چهره محبوب را با ناز و آهنگی تشبیه میکند و از او میخواهد که با محبتش او را در آتش عشق نسوزاند. همچنین، او به تمایل خداوند و خوشیاش در حین برداشت خوشهها اشاره میکند و میگوید عشق محبوبش او را احاطه کرده و موجب رنجش خاطرش شده است. شاعر در نهایت از محبوب میخواهد که با زلفهایش او را از غم برهاند و جویای معصیتهایی است که از اهل نظر سرزده است.
هوش مصنوعی: تو در ذهن من هستی و به دل من آسیب میزنی. اما با همه اینها، به دوستی و محبت ادامه میدهی ای دشمن شیطنتآمیز.
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به زیبایی و نازکی چهره کسی اشاره میکند که آن را با نقره مقایسه میکند. او در تخیلات خود غرق میشود و این زیبایی او را به یاد تیغی تیز میاندازد که به رغم ظرافت، در واقع بسیار سخت و محکم است. این تناقض نمادین نشان میدهد که زیباییها میتوانند به دل احساساتی عمیق و گاهی دردناک منجر شوند.
هوش مصنوعی: بزن به دل و جان، طوری که چیزی به تو نچسبد. اگر میخواهی به آتش عشق من بزند، آن وقت زلفت را دنبالش بکش.
هوش مصنوعی: هیچکس جز تو نمیتواند بر خوشهچینان نظر کند، زیرا هیچ چیز از انباشت خوشهها کم نمیشود.
هوش مصنوعی: عشق تو اطراف من را پر از احساس تلخ و نارضایتی کرده و از ترفندهای رقیبان، برای من محلی امن ساخته است.
هوش مصنوعی: زمانی که دل به خاطر غم و اندوهی سوزان شده، این سوختن را با عشق و زیبایی زلف او تسکین بده و به اوج لذت و آرامش برسان.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره دارد به اینکه گناه یا خطاهایی که از کسانی که اهل بینش و دید هستند، سر زده، چه میتواند باشد. خودت بگو، وقتی که چشمان بینا روشن باشد و این چهره زیبا دیده شود، چه اشکالی میتواند وجود داشته باشد؟ به نوعی میخواهد بیان کند که زیبایی و درک عمیق از وجود یک شخص، میتواند اشتباهات را قابل بخشش کند یا حتی نادیده بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
درشرط ما نبود که با من تو این کنی
دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا
آگه نبودهام که همی دانه افکنی
پنداشتم همی که دل از دوستی دهی
[...]
ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی
در سر منی مکن که به ترکیب چون منی
آنکو ز خاک باشد آخر رود به خاک
او را کجا رسد سخن مایی و منی
از آهن مذهب معمور کرده باش
[...]
ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
در شرط تو نبود که با من تواین کنی
از مرگ تو نشست بهر گوشه ماتمی
وزسوگ تو بخاست زهر کلبه شیونی
زین سهمگین مصیبت وزین سهمناک مرگ
آتش فتاد دردل هر سنگ و آهنی
ای آسمان که بر سر ما چرخ میزنی
در عشق آفتاب تو همخرقه منی
والله که عاشقی و بگویم نشان عشق
بیرون و اندرون همه سرسبز و روشنی
از بحر تر نگردی و ز خاک فارغی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.