دل از عشق پریرویان دل من برنمیگیرد
مده پند من ای ناصح که با من درنمیگیرد
حدیث توبه و تقوی مکن پیش من ای واعظ
که با من هرچه میگویی به جز ساغر نمیگیرد
خیال دست رنگینش حمایل کردهام زان رو
که در خاطر مرا نقشی از این خوشتر نمیگیرد
به خورشید رخش زان رو تفأل میکند جانم
که عاشق فال دولت را به هر اختر نمیگیرد
الا ای ساقی وحدت، به پیش پیر میخانه
گرو کن خرقه خود را، به ما دفتر نمیگیرد
دل من با لب لعلش گرفت الفت به جان زان رو
که جز پیوند روحانی در آن جوهر نمیگیرد
ز دست دلبر ساقی نگیرد جام جز عارف
مرقعپوش رعنا را رها کن گر نمیگیرد
به خلوتخانه طاعت مکن ارشادم ای صوفی
که جز کوی مغان، عارف ره دیگر نمیگیرد
نسیمی گرچه اشعارت به گوش دلبران هر یک
دُرّ شهوار میآید ولی بیزر نمیگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی به محبوب و نیز بیتوجهی به پند و نصیحتهای عالمانه است. شاعر بیان میکند که دلش هرگز از عشق محبوبش جدا نمیشود و هیچ کلامی به جز می و شادی برایش اهمیت ندارد. او از توصیههای واعظان و صوفیها بیزار است و به نظرش عشق واقعی فقط با پیوند روحانی و واقعی به دست میآید. همچنین، او به زیبایی محبوبش اشاره میکند و تأکید میکند که هیچ چیز غیر از عشق و طرب او را راضی نمیکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که فقط در گوشه میخانه و در کنار ساقی میتواند آرامش و سرور واقعی را بیابد.
هوش مصنوعی: دل من از عشق آن چهرههای زیبا جدا نمیشود. ای نصیحتکننده، نصیحت تو را نمیپذیرم چون هرگز نمیتوانی احساس من را درک کنی.
هوش مصنوعی: ای واعظ، دیگر از توبه و پرهیزگاری برای من سخن نگو، زیرا هر چه دربارهاش میگویی در قلب من اثری ندارد و فقط دلخواه من همان جام شراب است.
هوش مصنوعی: به یاد او، تصویر زیبایش را در دلم نگه داشتهام، چون هیچ تصویری برایم از این زیباتر نیست.
هوش مصنوعی: جانم به خورشید زیبایش توجه میکند و به او امید دارد، زیرا عاشق است و به هر ستارهای برای شانس و خوشبختی خود تکیه نمیکند.
هوش مصنوعی: ای ساقیِ عشق و یگانگی، به پیش آن پیرِ میخانه برو و مَشک خود را به او بسپار، چرا که در اینجا برای ما چیزی ثبت نمیشود.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر لبهای زیبا و دلربایش با او آشنا شده است. از این رو، تنها ارتباط حقیقی و عمیق که میتواند بین ما برقرار شود، پیوند روحانی و معنوی است و نه هیچ چیز دیگر.
هوش مصنوعی: کسی جز عارفان نمیتواند از دست معشوق جام می بنوشد. اگر نمیتوانی از او بهرهمند شوی، این معشوق زیبا را رها کن.
هوش مصنوعی: ای صوفی، به مکان خلوت و عبادت نرو، چون من تو را راهنمایی میکنم. زیرا هیچ عارف حقیقی غیر از مسیر میخانهداران، راه دیگری را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: نسیمی اگرچه شعرهایت برای معشوقان زیبا و دلنشین است، اما بدون ارزش و زرق و برق، تاثیری نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز مهر روی خوب تو دلم دل بر نمیگیرد
به جز سودای زلف تو مرا در سر نمیگیرد
بیا جانا به بر گیرم که طاقت طاق شد ما را
که دل جز سرو آزادت کسی در بر نمیگیرد
به هر زاری که میگریم به هر سازی که میسوزم
[...]
دلم جز مِهرِ مَه رویان، طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش، ولیکن در نمیگیرد
خدا را ای نصیحتگو، حدیثِ ساغر و مِی گو
که نقشی در خیالِ ما، از این خوشتر نمیگیرد
بیا ای ساقی گُلرُخ، بیاور بادهٔ رنگین
[...]
فسون صبر در دلهای پرخون در نمیگیرد
چو دریا بیکران افتد به خود لنگر نمیگیرد
سیاهی بر سر داغ من آتش زیر پا دارد
ز شوخی اخگر من گرد خاکستر نمیگیرد
غرض از زندگی نام است، اگر آب خضر نبود
[...]
میان عشق و ننگ و نام، الفت درنمیگیرد
به ترک سر، کله را آشنایی سر نمیگیرد
نپوید، بیدلیل راسترو، راه طلب سالک
قلم، آری سراغ ره جز از مسطر نمیگیرد
بنه ای سرفرازی، پا ز سر ما خاکساران را
[...]
نمیدانم چرا ساقی به کف ساغر نمیگیرد
سر آمد دور مشتاقان چرا، از سر نمیگیرد
رقیبان را نمیدانم چرا، از در نمیراند
غرض آن ماهعارض تا کی از جوهر نمیگیرد
تو را دامان عصمت گیرد آخر خون مشتاقان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.