گنجور

 
سیدای نسفی

چشم مست او ندانستست انجامم هنوز

در میان پوست همچون مغز بادامم هنوز

با وجود آنکه عمرم در کمین کردن گذشت

آهوی چشمی نیفتاد دست بر دامم هنوز

بلبلان را سایه گل کرد خاکسترنشین

آشیان من به شاخ شعله و خامم هنوز

وقت آن آمد که صبح حشر افروزد چراغ

از ته چادر نمی آید برون شامم هنوز

گرچه خالی گشته است از ماهرویان خانه‌ام

می دمد خورشید هر صبح از لب بامم هنوز

موج سیماب از تپیدن های من زنجیر شد

در تلاش بی قراری نیست آرامم هنوز

عقل تا برجاست تن از نفس سرکش ایمن است

پاسبان بیدار باشد بر لب بامم هنوز

گوش گردون چون جرس از ناله من پرصداست

دست بوسی کس نکرده بر لب جامم هنوز

چشم او در خواب ناز افگنده خود را سیدا

گوش او نشنیده است افسانه عامم هنوز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

برنیامد از تمنّایِ لَبَت کامم هنوز

بر امید جامِ لعلت دُردی آشامم هنوز

روز اول رفت دینم در سرِ زلفین تو

تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

ساقیا یک جرعه‌ای زان آبِ آتش‌گون که من

[...]

وحشی بافقی

گرچه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنوز

می‌نمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز

باورش می‌آید از من دعوی وارستگی

خود نمی‌داند که چون آورده در دامم هنوز

اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر

[...]

نظیری نیشابوری

ذوق وجدان و نظر خالص شد و خامم هنوز

صاف شد می ها ولی من دردی آشامم هنوز

گوش و لب بر مژده دیدار و قاصد در سفر

خانه پر شادی و در راهست پیغامم هنوز

برنمی آید هلال عیدم از ابر امید

[...]

عرفی

داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز

دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز

آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل

اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز

صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز

[...]

صائب تبریزی

خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز

توتیا شد جام ومی باقی است درجامم هنوز

زان فروغی کز رخش افتاد درکاشانه ام

آتشین تبخاله جوشد از لب بامم هنوز

برگرفت از خاک بوی زلف اویک شب مرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه