چشم مست او ندانستست انجامم هنوز
در میان پوست همچون مغز بادامم هنوز
با وجود آنکه عمرم در کمین کردن گذشت
آهوی چشمی نیفتاد دست بر دامم هنوز
بلبلان را سایه گل کرد خاکسترنشین
آشیان من به شاخ شعله و خامم هنوز
وقت آن آمد که صبح حشر افروزد چراغ
از ته چادر نمی آید برون شامم هنوز
گرچه خالی گشته است از ماهرویان خانهام
می دمد خورشید هر صبح از لب بامم هنوز
موج سیماب از تپیدن های من زنجیر شد
در تلاش بی قراری نیست آرامم هنوز
عقل تا برجاست تن از نفس سرکش ایمن است
پاسبان بیدار باشد بر لب بامم هنوز
گوش گردون چون جرس از ناله من پرصداست
دست بوسی کس نکرده بر لب جامم هنوز
چشم او در خواب ناز افگنده خود را سیدا
گوش او نشنیده است افسانه عامم هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و تنهایی خود صحبت میکند و به تصویر کشیدن احساسات عمیقش میپردازد. او با اشاره به زیبایی چشمان معشوق و تألم ناشی از دوری از او، نشان میدهد که هنوز درگیر حسرت و عشق است. با وجود گذر عمر، او همچنان دلبسته و بیقرار است. شاعر وضعیت کنونی خود را با توصیفهایی از طبیعت و فضای زندگیاش به تصویر میکشد و به بیقراریهای درونی اشاره میکند که همچنان او را درگیر کرده است. در نهایت، احساس تنهایی و ناامیدی در کنار عشق او به معشوق، محوریترین مفاهیم شعر را تشکیل میدهد.
هوش مصنوعی: چشمان خمار او نمیدانند که سرنوشت من چه خواهد شد. من هنوز در ظاهرم مانند مغز بادام هستم که درون پوستش پنهان شده است.
هوش مصنوعی: با اینکه سالها در انتظار و مراقبت گذراندهام، هنوز فرصتی به دست نیامده و هدفم را نیافتهام.
هوش مصنوعی: مرغهای عاشق در زیر سایهگل پرواز میکنند و خانهی من که خاکسترنشین شده، هنوز بر روی شاخهای شعلههایی میدرخشد و من در این میان خام و ناامید ماندهام.
هوش مصنوعی: زمانی نزدیک است که روز قیامت آغاز شود و نورش مانند چراغی روشن خواهد شد. اما من هنوز در تاریکی شب گرفتار هستم و از درون چادر بیرون نمیآیم.
هوش مصنوعی: هرچند که خانهام از زیباییها خالی شده است، اما هر صبح، خورشید از لبه بامم میتابد و نوری تازه به آن میبخشد.
هوش مصنوعی: موج نقرهای از تپشهای من به زنجیر درآمده است و در تلاش برای بیقراری همچنان آرام نشدم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عقل و خرد فعال است، بدن از نفس سرکش و بیتاب در امان است. همچنان که من، در انتظار، بر لبه بام نشستهام و هوشیار و نگران هستم.
هوش مصنوعی: صدای نالههای من همچون صدای زنگ در دور و بر جهان پیچیده است، اما هنوز کسی برای احترام به من دست به لب جامم نزده است.
هوش مصنوعی: چشم او در خواب زیباست و خود را به رخ میکشد، اما گوش او هنوز داستان من را نشنیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برنیامد از تمنّایِ لَبَت کامم هنوز
بر امید جامِ لعلت دُردی آشامم هنوز
روز اول رفت دینم در سرِ زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
ساقیا یک جرعهای زان آبِ آتشگون که من
[...]
گرچه دوری میکنم بیصبر و آرامم هنوز
مینمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز
باورش میآید از من دعوی وارستگی
خود نمیداند که چون آورده در دامم هنوز
اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر
[...]
ذوق وجدان و نظر خالص شد و خامم هنوز
صاف شد می ها ولی من دردی آشامم هنوز
گوش و لب بر مژده دیدار و قاصد در سفر
خانه پر شادی و در راهست پیغامم هنوز
برنمی آید هلال عیدم از ابر امید
[...]
داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز
دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز
آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل
اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز
صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز
[...]
خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز
توتیا شد جام ومی باقی است درجامم هنوز
زان فروغی کز رخش افتاد درکاشانه ام
آتشین تبخاله جوشد از لب بامم هنوز
برگرفت از خاک بوی زلف اویک شب مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.