داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز
دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز
آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل
اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز
صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز
بخت بد بین در شکنج ظلمت شامم هنوز
بس که صیاد مرا هر گوشه دام و دانه ایست
دانه شد در صیدگاهم سبز و در دامم هنوز
تربتم ویران تر از کاشانه شد از بخت بد
می نشیند جغد غم بر گوشهٔ بامم هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از یأس و ناامیدی شاعر اشاره دارد. او از درد و رنجی که در زندگی تجربه میکند، صحبت میکند و احساس میکند که هنوز در جستجوی آرامش و خوشبختی است. در هر گوشه زندگی او، مشکلات و دردسر وجود دارد و در این مسیر ناشناخته، هیچکس نمیداند که پایان کار او چه خواهد شد. شبها به خاطر غم و اندوهش تیره است و زندگیاش مملو از دامها و تلههایی است که دیگران برایش گذاشتهاند. او اشاره میکند که حتی خاک قبرش هم خرابتر از خانهاش شده و غم، همچون جغدی بر بالای آن نشسته است. در مجموع، این شعر تصویری از ناامیدی و دشواریهای زندگی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: یأس و ناامیدی مرا به شدت اذیت کرده و هنوز هم آرزوی برآورده شدن خواستههایم را دارم. در هر نقطهای از وجودم دلی پر از درد دارم و هنوز به بلوغ نرسیدهام.
هوش مصنوعی: آب من به آتش تبدیل شده و خاک من از خاکستر شکل گرفته است. در این مسیر، هیچکس هنوز نمیداند سرنوشت من به کجا خواهد رسید.
هوش مصنوعی: شبهای زیادی را با دلتنگی و درد گذراندهام و سرنوشت نامساعدی دارم که همچنان در تاریکی و ناامیدی به سر میبرم.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه صیاد در هر گوشه برای من دام و تله گذاشته است، دانهای که به آن بدست آوردهام در صیدگاهم رشد کرده است و هنوز در دام من قرار دارد.
هوش مصنوعی: تربت من به حال ویرانی افتاده است و به خاطر بدشانسی، جغد غم هنوز بر گوشهٔ بامم نشسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برنیامد از تمنّایِ لَبَت کامم هنوز
بر امید جامِ لعلت دُردی آشامم هنوز
روز اول رفت دینم در سرِ زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
ساقیا یک جرعهای زان آبِ آتشگون که من
[...]
گرچه دوری میکنم بیصبر و آرامم هنوز
مینمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز
باورش میآید از من دعوی وارستگی
خود نمیداند که چون آورده در دامم هنوز
اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر
[...]
ذوق وجدان و نظر خالص شد و خامم هنوز
صاف شد می ها ولی من دردی آشامم هنوز
گوش و لب بر مژده دیدار و قاصد در سفر
خانه پر شادی و در راهست پیغامم هنوز
برنمی آید هلال عیدم از ابر امید
[...]
خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز
توتیا شد جام ومی باقی است درجامم هنوز
زان فروغی کز رخش افتاد درکاشانه ام
آتشین تبخاله جوشد از لب بامم هنوز
برگرفت از خاک بوی زلف اویک شب مرا
[...]
کام جانم با من و من در پی کامم هنوز
کعبه با خود دارم و در قید احرامم هنوز
کی رسد در عشق، لاف پختگی کس را، که من
همچو خاکستر ز آتش زادم و خامم هنوز
مستی حیرت مرا محروم کرد از ذوق وصل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.