آنها که تکیه بر کرم کبریا کنند
سر در قبا کشند و به محراب جا کنند
آنها که قانع اند به یک قطره چون صدف
گوهر اگر دهند هماندم عطا کنند
آنها که بر کلاه نمد خوی کرده اند
کی آرزوی سایه بال هما کنند
آنها که آگهند ز اسرار نیک و بد
از کاه دانه را به نگاهی جدا کنند
آنها از نسیم سحر بوی برده اند
دلهای غنچه را چمن دلگشا کنند
آنها که پا ز بستر راحت کشیده اند
پهلوی خویش وقف نی بوریا کنند
آنها که روز و شب بخدایند سیدا
ما را چه می شود که به خود آشنا کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف افرادی میپردازد که به جای تکیه بر مادیات و دنیای ظاهری، به کرم و رحمت بالای خداوند اعتماد دارند. این افراد با قناعت و سادهزیستی، از زندگی روزمره خود بهره میبرند و به دنبال درک عمیقتری از زندگی و اسرار آن هستند. آنها از زیباییهای طبیعی و الهی الهام میگیرند و برای آرامش و راحتی دیگران تلاش میکنند. همچنین، به اهمیت ارتباط با خداوند و درک خود و دیگران اشاره میشود و سوالی از خود به میان آمده که چرا ما باید به این آگاهی و نزدیکی به خود نرسیم.
هوش مصنوعی: کسانی که به لطف و بزرگی خداوند اتکا میکنند، با وقار و تواضع در محافل عبادی و معنوی حاضر میشوند و جایگاه خود را در نزد خدا محکم میکنند.
هوش مصنوعی: افرادی که به چیزهای کوچک راضی هستند، مانند صدفی که یک دانه گوهر به دست میآورد، اگر به آنها یک قطره هم داده شود، در همان لحظه با کمال میل آن را میپذیرند و شکرگزاری میکنند.
هوش مصنوعی: کسانی که بر سرشان کلاه نمدی گذاشتهاند، چگونه میتوانند انتظار داشته باشند که سایهی یک پرندهی بزرگ مانند هما را داشته باشند؟
هوش مصنوعی: افرادی که به رازهای خوب و بد آگاه هستند، میتوانند به راحتی چیزهای بیارزش و ارزشمند را از هم تفکیک کنند.
هوش مصنوعی: آنها از نسیم صبح بوی خوشی گرفتهاند که دلهای تازه شکفته را شاداب و شاد میکند.
هوش مصنوعی: افرادی که برای آسایش خود از تخت راحتی فاصله گرفتهاند، کنار خود را برای انجام کارهای دشوار و پر زحمت آماده میکنند.
هوش مصنوعی: کسانی که در تمام روز و شب به یاد خدا هستند، چگونه میتوانند ما را به خودمان بشناسانند و آگاه کنند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پیشوای شرع که ایناء روزگار
از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند
ارباب فضل ملتزم منّتی شوند
در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند
احوال روزگار از آن شد که بعد ازین
[...]
آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند
از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند
گر کام اوست ریختن خون عاشقان
آن به که کامش از دل شیدا روا کنند
بیهوده رنج می برد از دست ما طبیب
[...]
درد دل مرا چو اطبا دوا کنند
درمان درد ما لب لعل شما کنند
بیچارگان شوق که بینند روی او
این بس بود ز دور که او را دعا کنند
شاهان چو در گذار ببینند خسته ای
[...]
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند
دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی
باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
[...]
آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند
جانها به جای جامه به بویش قبا کنند
آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »
مس را به التفات نظر کیمیا کنند
ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.