گنجور

 
سیدای نسفی

آنها که تکیه بر کرم کبریا کنند

سر در قبا کشند و به محراب جا کنند

آنها که قانع اند به یک قطره چون صدف

گوهر اگر دهند هماندم عطا کنند

آنها که بر کلاه نمد خوی کرده اند

کی آرزوی سایه بال هما کنند

آنها که آگهند ز اسرار نیک و بد

از کاه دانه را به نگاهی جدا کنند

آنها از نسیم سحر بوی برده اند

دلهای غنچه را چمن دلگشا کنند

آنها که پا ز بستر راحت کشیده اند

پهلوی خویش وقف نی بوریا کنند

آنها که روز و شب بخدایند سیدا

ما را چه می شود که به خود آشنا کنند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال‌الدین اسماعیل

ای پیشوای شرع که ایناء روزگار

از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند

ارباب فضل ملتزم منّتی شوند

در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند

احوال روزگار از آن شد که بعد ازین

[...]

کمال خجندی

آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند

از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند

گر کام اوست ریختن خون عاشقان

آن به که کامش از دل شیدا روا کنند

بیهوده رنج می برد از دست ما طبیب

[...]

جهان ملک خاتون

درد دل مرا چو اطبا دوا کنند

درمان درد ما لب لعل شما کنند

بیچارگان شوق که بینند روی او

این بس بود ز دور که او را دعا کنند

شاهان چو در گذار ببینند خسته ای

[...]

حافظ

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند

دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی

باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

[...]

نسیمی

آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند

جانها به جای جامه به بویش قبا کنند

آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »

مس را به التفات نظر کیمیا کنند

ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه