گنجور

 
سیدای نسفی

بی‌لبت شد سنگباران بر لب پیمانه‌ها

می‌پرستان خاک می‌لیسند در میخانه‌ها

هرکه ما را سوخت شمعی بر مزار خویشتن

آید این آواز از خاکستر پروانه‌ها

از معلم کودکان گیرند تعلیم جنون

کرده‌ای دیوانه طفلان را به مکتب‌خانه‌ها

از چمن مرغان به اقبال که بیرون رفته‌اند

پر برآوردند در دنبال ایشان خانه‌ها

تا خط و خال تو در گرد کسادی غوطه زد

بر زمین چون مور گردیدند پنهان دانه‌ها

گوشه‌گیران از حوادث‌های دوران ایمنند

جغد را باشد حصار عافیت ویرانه‌ها

پای خود دانسته نه در بزم ما ای محتسب

گردش گرداب باشد گردش پیمانه‌ها

می‌شوند آیینه‌ها روشن ز صیقل سیدا

سنگ طفلان سرمه چشم است با دیوانه‌ها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

سر نمی‌پیچند از تیغ اجل دیوانه‌ها

گوش بر آواز سیلابند این ویرانه‌ها

از نفس افتاد موج و بحر از شورش نشست

همچنان زنجیر می‌خایند این دیوانه‌ها

نعمت دنیای دون پرور به استحقاق نیست

[...]

واعظ قزوینی

بس که سودا آورد بازار و شهر و خانه‌ها

ترسم آخر شهر گردد دشت از دیوانه‌ها

کی گشایش را بود ره در دل فرزانه‌ها؟

دشت را هرگز نگنجانیده کس در خانه‌ها

آن قدر فیضی که صاحب‌خانه از مهمان برد

[...]

غنی کشمیری

چشم ما روشن شد از خاک در میخانه ها

ریختند از سرمه گویا رنگ این کاشانه ها

سعی بهر راحت همسایگان کردن خوش است

بشنود گوش از برای خواب چشم افسانه ها

بر هم از سرگرمی ما خورد بزم میکشان

[...]

سیدای نسفی

ای به یادت چشمه زمزم در کاشانه‌ها

کعبه افتادگانت آستان خانه‌ها

خانه بر دوشم به شمعی انتظاری می‌کشم

بوریای کلبه‌ام باشد پر پروانه‌ها

اهل همت را نظر امروز بر دست گداست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
جویای تبریزی

سوختم در یاد شمع عارض جانانه‌ها

بر هوا دارد غبارم شوخی پروانه‌ها

باده تا افروخت شمع عارضش را می‌کند

موج می بی‌تابی پروانه در پیمانه‌ها

هیچگه بی‌آه دودی از دل ما برنخاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه