بیلبت شد سنگباران بر لب پیمانهها
میپرستان خاک میلیسند در میخانهها
هرکه ما را سوخت شمعی بر مزار خویشتن
آید این آواز از خاکستر پروانهها
از معلم کودکان گیرند تعلیم جنون
کردهای دیوانه طفلان را به مکتبخانهها
از چمن مرغان به اقبال که بیرون رفتهاند
پر برآوردند در دنبال ایشان خانهها
تا خط و خال تو در گرد کسادی غوطه زد
بر زمین چون مور گردیدند پنهان دانهها
گوشهگیران از حوادثهای دوران ایمنند
جغد را باشد حصار عافیت ویرانهها
پای خود دانسته نه در بزم ما ای محتسب
گردش گرداب باشد گردش پیمانهها
میشوند آیینهها روشن ز صیقل سیدا
سنگ طفلان سرمه چشم است با دیوانهها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف حال و هوای مادی و معنوی انسانها میپردازد. او از سنگینی عشق و زیبایی یاد میکند و به تأثیر آن بر زندگی و رفتار مردم اشاره دارد. در این شعر، میپرستان به عشق و نوشیدن شراب میپردازند، در حالی که معلمین کودکانی را که دیوانه شدهاند، تربیت میکنند. همچنین، غم و تنهایی در زندگی از طریق تصویر جغد و حصار عافیت بیان میشود. همچنین، شاعر بر تقابل میان زیبایی و زشتی، عشق و جنون، و ظلمت و روشنی تأکید میکند و به وجود مضامین عمیق انسانی در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که به خاطر بیلبی و عدم وجود لب، زوایای احساسات و عشق به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و مانند سنگی که بر دوش پیمانهها سنگینی میکند، در دلها سنگینی میکند. همچنین، افرادی که به می مشغول هستند، به خاک و زندگی مادّی بچسبند و از هنر و معنویت دور میشوند. این تصویر به واقعیتهای دلمشغولی و روحی اشاره دارد که در میخانهها و در میان عاشقان رواج دارد.
هوش مصنوعی: هر کس که ما را سوزانده، روزی شمعی بر سر مزار خودش خواهد گذاشت. این صدا از خاکستر پروانهها به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: کودکان درسهای خود را از معلم میگیرند، اما تو با رفتارهایت دیوانگی را به آنها آموزش میدهی و آنها را به مکتبخانهها میفرستی.
هوش مصنوعی: پرندگان از چمن بیرون رفته و به سوی آسمان پرواز کردهاند و در دنبال آنان خانهها را برپا کردهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که نقش و زیبایی تو در دل کسادی و رکود فرو رفت، دانهها مانند مورهایی که از دید پنهان میشوند، به زیر زمین رفتند.
هوش مصنوعی: افرادی که از موقعیتها و تغییرات زندگی دوری میکنند، در برابر مشکلات و حوادث زمان امان دارند. مانند جغدی که در خراب شدهها پناه گرفته و از خطرات دور است.
هوش مصنوعی: ای محتسب، بدان که پاهای خود را در بزم ما نگذار، زیرا حضور تو مانند چرخش گرداب است و نمیگذارد که پیمانهها به آرامی بچرخند.
هوش مصنوعی: آیینهها با سایش و تمیز کردن، درخشان میشوند، مانند اینکه اشکال و زیباییهای اطراف را نشان میدهند. در این میان، سنگ سیاه که اشک و غم کودکان را نمایان میکند نیز در کنار افراد دیوانه قرار گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر نمیپیچند از تیغ اجل دیوانهها
گوش بر آواز سیلابند این ویرانهها
از نفس افتاد موج و بحر از شورش نشست
همچنان زنجیر میخایند این دیوانهها
نعمت دنیای دون پرور به استحقاق نیست
[...]
بس که سودا آورد بازار و شهر و خانهها
ترسم آخر شهر گردد دشت از دیوانهها
کی گشایش را بود ره در دل فرزانهها؟
دشت را هرگز نگنجانیده کس در خانهها
آن قدر فیضی که صاحبخانه از مهمان برد
[...]
چشم ما روشن شد از خاک در میخانه ها
ریختند از سرمه گویا رنگ این کاشانه ها
سعی بهر راحت همسایگان کردن خوش است
بشنود گوش از برای خواب چشم افسانه ها
بر هم از سرگرمی ما خورد بزم میکشان
[...]
ای به یادت چشمه زمزم در کاشانهها
کعبه افتادگانت آستان خانهها
خانه بر دوشم به شمعی انتظاری میکشم
بوریای کلبهام باشد پر پروانهها
اهل همت را نظر امروز بر دست گداست
[...]
سوختم در یاد شمع عارض جانانهها
بر هوا دارد غبارم شوخی پروانهها
باده تا افروخت شمع عارضش را میکند
موج می بیتابی پروانه در پیمانهها
هیچگه بیآه دودی از دل ما برنخاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.