گنجور

 
سیدای نسفی

شبی که از دلم آه شرر فغان برخاست

سپندوار به تعظیمش آسمان برخاست

زمانه پرده نشین کرد صبح محشر را

ز خواب چاشت چو آن فتنه جهان برخاست

به گل ز خانه خود عندلیب محمل بست

ز غنچه های چمن چون جرس فغان برخاست

کدام لاله رخ آهنگ بوستان کردست

که گل خزان شد و بلبل ز آشیان برخاست

کمان ابروی او را که بوده است استاد

به هر دلی که خدنگش نشست جان برخاست

شبی که قافله را شد نگار من رهبر

زمین چو گرد به دنبال کاروان بر خاست

مروتی که به هم بود اهل عالم را

کشیده تیغ به یکبار از میان برخاست

شنید خصم به هر جا کلام رنگینم

بسان غنچه گل مهر از دهان برخاست

نشین به صحبت پیران و تازه رو بر خیز

که آفتاب ز بزم فلک جوان برخاست

ز همنشینی تو سیدا شکفت چو گل

به خانه یی که تو باشی نمی توان برخاست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال‌الدین اسماعیل

جهان سروری و پشت دودمان خجند

که بندگیّ ترا اسمان بجان برخاست

نهال تو بر بستان سرای دانش و فضل

که با مکاشفه ات روشن از نهان برخاست

چو برگرفت بیانت تتق ز روی ضمیر

[...]

عراقی

ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست

خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست

چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟

که از نظارگیان ناله و فغان برخاست

به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز

[...]

حکیم نزاری

به عهد حسن تو بس فتنه کز جهان برخاست

مرا هوای تو ای ماه مهربان برخاست

مگر میان تو گفتم درآورم به کنار

نشد کنار و بسی فتنه از میان برخاست

خلیل وار توانم نشست بر آتش

[...]

نظیری نیشابوری

مگر که صبح ز بالین آسمان برخاست

که او چو خاست غبار از دل جهان برخاست

محبتست که با درد شادکام نشست

اجابتست که با ضعف کامران برخاست

درین دو هفته به حق عطای صحت تو

[...]

صائب تبریزی

چو خط ز عارض آن فتنه جهان برخاست

ز سبزه موی بر اندام گلستان برخاست

بنفشه از دل آتش برون نیامده است

چسان ز روی تو این عنبرین دخان برخاست؟

چنان در آتش بیطاقتی فشردم پای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه