ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست
خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست
چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟
که از نظارگیان ناله و فغان برخاست
به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز
که رستخیز به یکباره از جهان برخاست
بدین صفت که تو آغاز کردهای خونریز
چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست!
بیا و آب رخ از تشنگان دریغ مدار
طریق مردمی آخر نه از جهان برخاست؟
چنین که من ز فراق تو بر سر آمدهام
گرم تو دست نگیری کجا توان برخاست؟
تو در کنار من آ، تا من از میان بروم
که هر کجا که برآید یقین گمان برخاست
به بوی آنکه به دامان تو درآویزد
دل من از سر جان آستینفشان برخاست
عراقی از دل و جان آن زمان امید برید
که چشم مست تو از خواب سرگران برخاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و تأثیر عمیق چشمان معشوق اشاره میکند. او از خواب نرگس معشوق بیدار میشود و احساسهای عاشقانه و شور و هیجان در دل او و دیگر عاشقان بیدار میشود. شاعر نگران عواقب عشق است و میخواهد از غمزههای معشوق خون نریزد و به او میگوید که باید از زیباییاش دریغ نکند. او درباره فراق و دوری از معشوق سخن میگوید و ابراز میکند که بدون حضور او نمیتواند تحمل کند. در نهایت، شاعر به احساس ناامیدی اشاره میکند که تنها زمانی بروز میکند که معشوق از خواب بیدار میشود.
هوش مصنوعی: از خواب، نرگس زیبای تو بیدار شد و سرش را بلند کرد. این اتفاق باعث شد که در دل عاشقان شور و هیجان ایجاد شود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه جادویی در چشمان تو نهفته است که وقتی به تماشا مینشینم، از قلبم ناله و فریاد برمیخیزد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چشمها، دیگر خون مردم را نریزید؛ زیرا قیام و تحولی ناگهانی در جهان رخ داده است.
هوش مصنوعی: با توجه به ویژگیهایی که تو از خود نشان دادهای و جنگ و خونریزی را آغاز کردهای، چه طوفان و ویرانی از این سرزمین تیره و ناامید برخواهد خاست!
هوش مصنوعی: بیایید و زیبایی چهرهات را از تشنگان دریغ نکن، زیرا روش انسانی سرانجام از این دنیا سرچشمه نگرفته است؟
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو در حالتی هستم که نمیتوانم برخیزم، اگر تو دست خود را به من نرسانی، امیدی به برخاستن ندارم.
هوش مصنوعی: تو در کنار من باش، تا من از این دنیا عبور کنم، زیرا هر کجا که بروی، یقیناً گمانی در دل دیگران خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دل من به عشق کسی که به آغوش تو بیفتد، از تمام وجود بلند میشود و با شوق و علاقه، یاری میطلبد.
هوش مصنوعی: عراقی در دل و جانش از امید ناامید شد زمانی که چشمان مست تو از خواب عمیق بیدار شدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جهان سروری و پشت دودمان خجند
که بندگیّ ترا اسمان بجان برخاست
نهال تو بر بستان سرای دانش و فضل
که با مکاشفه ات روشن از نهان برخاست
چو برگرفت بیانت تتق ز روی ضمیر
[...]
به عهد حسن تو بس فتنه کز جهان برخاست
مرا هوای تو ای ماه مهربان برخاست
مگر میان تو گفتم درآورم به کنار
نشد کنار و بسی فتنه از میان برخاست
خلیل وار توانم نشست بر آتش
[...]
مگر که صبح ز بالین آسمان برخاست
که او چو خاست غبار از دل جهان برخاست
محبتست که با درد شادکام نشست
اجابتست که با ضعف کامران برخاست
درین دو هفته به حق عطای صحت تو
[...]
چو خط ز عارض آن فتنه جهان برخاست
ز سبزه موی بر اندام گلستان برخاست
بنفشه از دل آتش برون نیامده است
چسان ز روی تو این عنبرین دخان برخاست؟
چنان در آتش بیطاقتی فشردم پای
[...]
شبی که از دلم آه شرر فغان برخاست
سپندوار به تعظیمش آسمان برخاست
زمانه پرده نشین کرد صبح محشر را
ز خواب چاشت چو آن فتنه جهان برخاست
به گل ز خانه خود عندلیب محمل بست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.