مدتی این مثنوی تأخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
تا نزاید بخت تو فرزند نو
خون نگردد شیرِ شیرین، خوش شنو
چون ضیاءالحق حسامالدین عنان
باز گردانید ز اوج آسمان
چون به معراج حقایق رفته بود
بیبهارش غنچهها ناکَفته بود
چون ز دریا سوی ساحل بازگشت
چنگ شعر مثنوی باساز گشت
مثنوی که صیقل ارواح بود
بازگشتش روز استفتاح بود
مطلع تاریخ این سودا و سود
سال اندر ششصد و شصت و دو بود
بلبلی زینجا برفت و بازگشت
بهر صید این معانی باز گشت
ساعد شَه مسکن این باز باد
تا ابد بر خلق این در باز باد
آفت این در هوا و شهوت است
ورنه اینجا شربت اندر شربت است
این دهان بربند تا بینی عیان
چشمبند آن جهان حلق و دهان
ای دهان تو خود دهانهٔ دوزخی
وی جهان تو بر مثال برزخی
نور باقی پهلوی دنیای دون
شیر صافی پهلوی جوهای خون
چون درو گامی زنی بی احتیاط
شیر تو خون میشود از اختلاط
یک قدم زد آدم اندر ذوق نفس
شد فراق صدر جنّت طوق نفس
همچو دیو از وی فرشته میگریخت
بهر نانی چند آب چشم ریخت
گرچه یک مو بُد گنه کو جسته بود
لیک آن مو در دو دیده رسته بود
بود آدم دیدهٔ نور قدیم
موی در دیده بود کوه عظیم
گر در آن آدم بکردی مشورت
در پشیمانی نگفتی معذرت
زانک با عقلی چو عقلی جفت شد
مانع بد فعلی و بد گفت شد
نفس با نفس دگر چون یار شد
عقل جزوی عاطل و بیکار شد
چون ز تنهایی تو نومیدی شوی
زیر سایهٔ یار خورشیدی شوی
رو بجو یار خدایی را تو زود
چون چنان کردی خدا یار تو بود
آنک در خلوت نظر بر دوختهست
آخر آن را هم ز یار آموختهست
خلوت از اغیار باید نه ز یار
پوستین بهر دی آمد نه بهار
عقل با عقل دگر دوتا شود
نور افزون گشت و ره پیدا شود
نفس با نفس دگر خندان شود
ظلمت افزون گشت و ره پنهان شود
یار چشم تست ای مرد شکار
از خس و خاشاک او را پاک دار
هین به جاروبِ زبان گردی مکن
چشم را از خس رهآوردی مکن
چون که مؤمن آینهٔ مؤمن بود
روی او ز آلودگی ایمن بود
یار آیینهست جان را در حزن
در رخ آیینه ای جان دم مزن
تا نپوشد روی خود را در دمت
دم فرو خوردن بباید هر دمت
کم ز خاکی چونک خاکی یار یافت
از بهاری صد هزار انوار یافت
آن درختی کو شود با یار جفت
از هوای خوش ز سر تا پا شکفت
در خزان چون دید او یار خلاف
در کشید او رو و سر زیر لحاف
گفت یار بد بلا آشفتن است
چونک او آمد طریقم خفتن است
پس بخسپم باشم از اصحاب کهف
به ز دقیانوس آن محبوس لهف
یقظهشان مصروف دقیانوس بود
خوابشان سرمایهٔ ناموس بود
خواب بیداریست چون با دانشاست
وای بیداری که با نادان نشست
چونک زاغان خیمه بر بهمن زدند
بلبلان پنهان شدند و تن زدند
زانک بیگلزار بلبل خامش است
غیبت خورشید بیداریکش است
آفتابا ترک این گلشن کنی
تا که تحتالارض را روشن کنی
آفتاب معرفت را نقل نیست
مشرق او غیر جان و عقل نیست
خاصه خورشید ِکمالی کان سریست
روز و شب کردار او روشنگریست
مطلع شمس آی گر اسکندری
بعد از آن هرجا روی نیکو فری
بعد از آن هرجا روی مشرق شود
شرقها بر مغربت عاشق شود
حس خفاشت سوی مغرب دوان
حس درپاشت سوی مشرق روان
راه حس راه خرانست ای سوار
ای خران را تو مزاحم، شرم دار
پنج حسی هست جز این پنج حس
آن چو زر سرخ و این حسها چو مس
اندر آن بازار کهاهل محشرند
حس مس را چون حس زر کی خرند؟
حس ابدان قوُت ظلمت میخورد
حس جان از آفتابی میچرد
ای ببرده رخت حسها سوی غیب
دست چون موسی برون آور ز جیب
ای صفاتت آفتاب معرفت
و آفتاب چرخ بند یک صفت
گاه خورشیدی و گه دریا شوی
گاه کوه قاف و گه عنقا شوی
تو نه این باشی نه آن در ذات خویش
ای فزون از وهمها وز بیش بیش
روح با علمست و با عقلست یار
روح را با تازی و ترکی چه کار؟
از تو ای بینقش با چندین صور
هم مشبه هم موحد خیرهسر
گه مشبه را موحد میکند
گه موحد را صور ره میزند
گه ترا گوید ز مستی بوالحسن
یا صغیر السن یا رطب البدن
گاه نقش خویش ویران میکند
آن پی تنزیه جانان میکند
چشم حس را هست مذهب اعتزال
دیدهٔ عقلست سنی در وصال
سخرهٔ حساند اهل اعتزال
خویش را سنی نمایند از ضلال
هر که بیرون شد ز حس سنی ویاست
اهل بینش چشم عقل خوشپیاست
گر بدیدی حس حیوان شاه را
پس بدیدی گاو و خر الله را
گر نبودی حس دیگر مر ترا
جز حس حیوان ز بیرون هوا
پس بنیآدم مکرم کی بدی؟
کی به حس مشترک محرم شدی؟
نامصور یا مصور گفتنت
باطل آمد بی ز صورت رَستنت
نامصور یا مصور پیش اوست
کو همه مغزست و بیرون شد ز پوست
گر تو کوری، نیست بر اعمی حرج
ورنه رو کالصبر مفتاح الفرج
پردههای دیده را داروی صبر
هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
آینهٔ دل چون شود صافی و پاک
نقشها بینی برون از آب و خاک
هم ببینی نقش و هم نقاش را
فرش دولت را و هم فراش را
چون خلیل آمد خیال یار من
صورتش بت، معنی او بتشکن
شکر یزدان را که چون او شد پدید
در خیالش جان خیال خود بدید
خاک درگاهت دلم را میفریفت
خاک بر وی کو ز خاکت میشکیفت
گفتم ار خوبم پذیرم این ازو
ورنه خود خندید بر من زشترو
چاره آن باشد که خود را بنگرم
ورنه او خندد مرا من کی خرم
او جمیلست و محب للجمال
کی جوان نو گزیند پیر زال
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را میکشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذباند
نوریان مر نوریان را طالباند
چشم چون بستی ترا جان کندنیست
چشم را از نور روزن صبر نیست
چشم چون بستی تو را تاسه گرفت
نور چشم از نور روزن کی شکفت؟
تاسهٔ تو جذب نور چشم بود
تا بپیوندد به نور روز زود
چشم باز ار تاسه گیرد مر تو را
دانکه چشم دل ببستی، بر گشا
آن تقاضای دو چشم دل شناس
کو همیجوید ضیای بیقیاس
چون فراق آن دو نور بیثبات
تاسه آوردت گشادی چشمهات
پس فراق آن دو نور پایدار
تاسه میآرد مر آن را پاس دار
او چو میخواند مرا من بنگرم
لایق جذبم و یا بد پیکرم
گر لطیفی زشت را در پی کند
تسخری باشد که او بر وی کند
کی ببینم روی خود را ای عجب؟
تا چه رنگم همچو روزم یا چو شب؟
نقش جان خویش من جستم بسی
هیچ میننمود نقشم از کسی
گفتم آخر آینه از بهر چیست
تا بداند هر کسی کو چیست و کیست
آینهٔ آهن برای پوستهاست
آینهٔ سیمای جان سنگیبهاست
آینهٔ جان نیست الا روی یار
روی آن یاری که باشد زان دیار
گفتم ای دل آینهٔ کلی بجو
رو به دریا، کار بر ناید بهجو
زین طلب بنده به کوی تو رسید
درد مریم را به خرمابن کشید
دیدهٔ تو چون دلم را دیده شد
شد دل نادیده غرق دیده شد
آینهٔ کلی ترا دیدم ابد
دیدم اندر چشم تو من نقش خود
گفتم آخر خویش را من یافتم
در دو چشمش راه روشن یافتم
گفت وهمم کان خیال تست هان
ذات خود را از خیال خود بدان
نقش من از چشم تو آواز داد
که منم تو تو منی در اتحاد
کاندرین چشم منیر بی زوال
از حقایق راه کی یابد خیال؟
در دو چشم غیر من تو نقش خود
گر ببینی آن خیالی دان و رد
زانک سرمهٔ نیستی در میکشد
باده از تصویر شیطان میچشد
چشمشان خانهٔ خیالست و عدم
نیستها را هست بیند لاجرم
چشم من چون سرمه دید از ذوالجلال
خانهٔ هستیست نه خانهٔ خیال
تا یکی مو باشد از تو پیش چشم
در خیالت گوهری باشد چو یشم
یشم را آنگه شناسی از گهر
کز خیال خود کنی کلی عبر
یک حکایت بشنو ای گوهرشناس
تا بدانی تو عیان را از قیاس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان وضعیت و حال معنوی انسانها میپردازد و از هشدارهایی درباره نفس و تمایلات دنیوی سخن میگوید. شاعر به ارتباط انسان با خدا و نیاز به یاری او در درک حقیقت اشاره دارد. او توضیح میدهد که انسانها با نگاه به یار الهی میتوانند خود را بشناسند و از آلودگیها پاک شوند. متن به داستان آدم و امتحانات او در بهشت اشاره میکند که به دلیل یک اشتباه از آن مکان رهایی یافت. همچنین به اهمیت عقل و علم در زندگی انسانی پرداخته و نشان میدهد که انسان برای رسیدن به کمال باید از حواس خود فراتر رود. در نهایت، شاعر به ضرورت جستوجوی حقیقت و اتصال به اصل وجود اشاره میکند و این که درک واقعیات بستگی به پاکی دل و چشم دل دارد.
هوش مصنوعی: مدتی طول کشید تا این مثنوی آماده شود، به زمانی نیاز است تا احساسات عمیقتر و واقعیتر به وجود آید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شانس و سرنوشت تو چیز تازهای نیاورد، احساس خوبی نخواهی داشت و زندگیات مثل شیرِ شیرین نخواهد بود. پس به این نکته توجه کن و خوشحال باش.
هوش مصنوعی: زمانی که نور حقیقت، حسامالدین، کنترل امور را از ارتفاعات آسمان به زمین بازگرداند.
هوش مصنوعی: وقتیکه به اوج حقیقتها رسیده بود، در حالی که بهار او نیامده بود، غنچهها هنوز شکفته نشده بودند.
هوش مصنوعی: وقتی که چنگ از دریا به سمت ساحل برگشت، شعر مثنوی آغاز شد و شکل گرفت.
هوش مصنوعی: کتاب مثنوی که برای روشنگری و پالایش روحها نوشته شده، در روزی خاص و مهم به دنیا آمده است.
هوش مصنوعی: مقدمهی این ماجرا و تجارت در سال ششصد و شصت و دو هجری رخ داد.
هوش مصنوعی: پرندهای از اینجا رفت و دوباره برگشت تا معانی این کلمات را به دست آورد.
هوش مصنوعی: کمک کن، ای بالِ شَه، تا همیشه در این در برای مردم باز باشد و این پرواز همچنان ادامه پیدا کند.
هوش مصنوعی: آسیب و مشکل اصلی در این فضا، هوای آلوده و خواستههای نفسانی است وگرنه در اینجا هر چیز خوشمزه و لذتبخشی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این بیزبانی را تا ببینی، آن دنیا که خود را از چشم و دهان پنهان کرده است، درک کن.
هوش مصنوعی: دهان تو مانند دهانهی جهنم است و جهان تو شبیه به برزخ میماند.
هوش مصنوعی: نور جاودانه در کنار دنیا و زندگی زودگذر، مانند شیر صاف و خالص در کنار جویهای خونی است.
هوش مصنوعی: اگر در کاری بیاحتیاط قدم برداری، عواقب آن میتواند بسیار خطرناک و ناگوار باشد.
هوش مصنوعی: آدم با یک قدمی که برداشت، در شوق و لذت قرار گرفت و احساس کرد که جدایی از نعمتهای بهشتی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: مانند دیو، فرشته از او فرار میکرد و به خاطر چند لقمه نان، اشکهایش را ریخت.
هوش مصنوعی: اگرچه یک مو هم سبب گناه شده بود، اما همان مو در دو چشم رشد کرده بود.
هوش مصنوعی: آدم به مانند کوهی بزرگ، نور قدیم را در چشمانش داشت.
هوش مصنوعی: اگر در آن کار با آدم خردمندی مشورت میکردی، دیگر نیازی به پشیمانی و عذرخواهی نداشتی.
هوش مصنوعی: زمانی که عقل و درک با هم هماهنگ شوند، مانع از انجام کارهای نادرست و گفتن حرفهای ناپسند میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی که نفس با نفس دیگر مانند یار و دوست میشود، عقل جزئی ناتوان و بیفایده میگردد.
هوش مصنوعی: زمانی که از تنهایی و بیخبری احساس ناامیدی کنی، زیر سایهٔ حضور کسی که دوستش داری، میتوانی به نوری روشن و امیدوارکننده تبدیل شوی.
هوش مصنوعی: به سرعت به دنبال دوست خدا باش، زیرا زمانی که تو چنین کردی، خداوند نیز پشتیبان تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: در تنهایی به چیزی نگاه میکند که یادگیری آن را از محبوبش گرفته است.
هوش مصنوعی: تنهایی باید از دیگران باشد نه از یار؛ چرا که پوستین (پوشش گرم) به خاطر سرما و نیاز در دی (زمستان) آمده است، نه به خاطر بهار.
هوش مصنوعی: وقتی که دو عقل به هم بپیوندند و همکاری کنند، نور و روشنایی بیشتری ایجاد میشود و راه و مسیر درست برای پیشرفت و درک بهتر پیدا میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که انسانها با یکدیگر در حال خوشحالی و دوستی باشند، مشکلات و سختیها بیشتر میشود و مسیر روشن زندگی ممکن است به فراموشی سپرده شود.
هوش مصنوعی: دوست تو همچون چشمی است برای شکار، پس او را از زبالهها و ناچیزات دور نگهدار.
هوش مصنوعی: مواظب باش که با حرفهایت دیگران را نیازی به خود را از مسیر درست منحرف نکن. از کلماتت به درستی استفاده کن و توجیهگر باش.
هوش مصنوعی: مؤمن، مانند آینهای برای مؤمن دیگر است و به همین خاطر، چهرهاش از آلودگیها و مشکلات در امان میماند.
هوش مصنوعی: یار مانند آینهای است که روح را در غم نشان میدهد. ای جان، در چنین حالت حزینی، سخن مگوی!
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی نتواند خود را پنهان کند، باید هر بار که نفسی میکشد، تلاش کند و دم را به درستی بگذراند.
هوش مصنوعی: اگر انسانی از خاک سرشته شده و به کسی چون خود دست یابد، در این پیوند از بهار زندگی، هزاران روشنی و برکت نصیبش خواهد شد.
هوش مصنوعی: آن درختی که با معشوقش همراه میشود، به خاطر هوای دلپذیر از ریشه تا نوک شاخههایش به شکوفه درمیآید.
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، وقتی او محبوبش را دید که برخلاف انتظارش رفتار میکند، به حالت پرهیزکاری از او روی برگرداند و سرش را زیر لحاف برد.
هوش مصنوعی: دوست گفت که بلای نابسامانی است، زیرا وقتی او آمد، راه من به خواب و آرامش رسید.
هوش مصنوعی: من بیشتر دوست دارم که در خواب بمانم مثل اصحاب کهف تا اینکه در دنیای واقعی و تحت سلطه ی دقیانوس زندگی کنم.
هوش مصنوعی: خواب آنها به ماجرای دقیانوس مربوط میشد و خوابشان به گونهای بود که به آنچه مربوط به شرف و آبرو است، ارزش میداد.
هوش مصنوعی: خواب در حقیقت بیداری است اگر با دانش همراه باشد، اما بیداری واقعی نیست اگر در کنار نادانان باشی.
هوش مصنوعی: زمانی که زاغها در بهمن لانه کردند، بلبلها پنهان شدند و خود را کنار کشیدند.
هوش مصنوعی: چون در غیاب گل، بلبل نمیخواند و در غیاب خورشید، بیداری سختی میکشد.
هوش مصنوعی: ای خورشید، اگر این باغ را ترک کنی، زیر زمین را روشن خواهی کرد.
هوش مصنوعی: نور و دانش حقیقتی است که جایی جز در جان و عقل انسان نمیتواند تابیدن بگیرد.
هوش مصنوعی: خاصه خورشید کمال، که هر لحظه روشناییاش را به افراز درمیآورد، نشانهای است از کارها و کردارهای او که همیشه به روشنی و روشنگری کمک میکند.
هوش مصنوعی: اگر شمس درخشان بروز کند، ای اسکندر، بعد از آن هر کجا که بروی، زیبایی و نیکی در دنبالت خواهد بود.
هوش مصنوعی: بعد از آن هر جایی که بروی، وقتی به سمت شرق میروید، شرقها به سمت مغرب شما عشق میورزند.
هوش مصنوعی: حس خفاش به سمت مغرب پرواز میکند و حس پرنده به سمت مشرق حرکت میکند.
هوش مصنوعی: راه احساس و درک عمیق، مانند راهی است که خران در آن قدم میزنند. ای سوار، از این مسیر دوری کن، زیرا حضور تو برای این خران مزاحمت است و شرمنده باید شوی.
هوش مصنوعی: پنج حس وجود دارد و به جز این پنج حس، حس دیگری وجود دارد که مانند طلاست، در حالی که این حسها شبیه مس هستند.
هوش مصنوعی: در آن بازاری که مردم قیامت هستند، آیا میتوانند حس مس (فلز بیارزش) را مانند حس طلا (فلز باارزش) بفهمند؟
هوش مصنوعی: حس جسمی ما از تاریکی تغذیه میکند، اما حس روحی ما از نور و روشنی بهره میگیرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که با زیباییات احساسات را از دیگران میگیری، مانند موسی که دستش را از جیبش بیرون آورد، تو نیز از دنیای پنهان و نامرئی چیزی را آشکار کن.
هوش مصنوعی: ویژگیهای تو مانند آفتاب، روشنی بخش و مشخص کنندهی حقیقتاند و تنها با یک خاصیت، تمام اطراف را روشن میکنند.
هوش مصنوعی: گاهی مانند خورشید درخشان و گاهی مانند دریا گسترده میشوی، گاهی به عظمت کوه قاف تبدیل میشوی و گاهی همچون پرندهای افسانهای به نام عنقا میگردی.
هوش مصنوعی: تو نه میتوانی این گونه و نه آن گونه خواهی بود، در واقع وجود واقعی تو فراتر از تصورات و خیالات است.
هوش مصنوعی: روح انسان به علم و عقل وابسته است و ارتباطی به زبانهای تازی و ترکی ندارد. این جمله به اهمیت علم و عقل در روح انسان اشاره دارد و نشان میدهد که زبانها در این بُعد اهمیت کمتری دارند.
هوش مصنوعی: ای کسی که بدون نشانه و صورت هستی، با وجود اینکه هزاران شکل و شمایل وجود دارند، اما تو همواره یکه و یکتایی.
هوش مصنوعی: خداوند گاهی فردی را که شبیه دیگران است به یگانگی میکشاند و گاهی دیگر فردی که به یگانگی ایمان دارد را به تصورات و اشکال مختلف مشغول میسازد.
هوش مصنوعی: گاهی کسی از روی ترس یا در شرایطی خاص به شما میگوید بوالحسن، یا جوان، یا شخصی با بدن نرم و لطیف.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، انسان به سبب خودخواهی و غرور، تصویر و هویت خود را تخریب میکند، در حالی که حقیقت و پاکی وجود معشوق را تجلی میدهد.
هوش مصنوعی: چشم حس از مذهب اعتزال پیروی میکند، اما دیدهٔ عقل در ارتباط و نزدیکی با حقایق واقعی است.
هوش مصنوعی: افرادی که از دنیای مادی دوری میکنند، به راحتی به مسخره کردن دیگران میپردازند و خود را در مسیر درست میپندارند، در حالی که در حقیقت از حقیقت دور شدهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از حالت حس و تجارب دنیوی فراتر برود، به حقیقت و بینش عمیقتری دست مییابد و درک درستی از واقعیتها پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر شاه حیوانات را میدیدی، دیگر به جز گاو و خر، چیز دیگری از معجزات خدا نمیدیدی.
هوش مصنوعی: اگر حس دیگری در تو وجود نداشت، تنها حس حیوانیات از بیرون بر تو تأثیر میگذاشت.
هوش مصنوعی: آیا انسانها در جایگاه والایی نیستند؟ از چه زمانی به احساسات و ادراکات مشترک یکدیگر دسترسی پیدا کردهاند؟
هوش مصنوعی: گفتن نامحسوس یا محصور تو بیفایده است، چون بدون شکل و صورت، رها شدنت ممکن نیست.
هوش مصنوعی: او گذاشته است نامصور یا مصور را در پیش خود، زیرا او همهچیز را در عمق خود دارد و از ظاهر و پوسته خارج شده است.
هوش مصنوعی: اگر تو بینا نیستی، بر نابینایان آسیبی نیست، زیرا صبر کلید گشایش است.
هوش مصنوعی: داروی صبر میتواند هم دردی را که از نگریستن به چیزها و وقایع مختلف داریم تسکین دهد و هم باعث گشایش و روشنفکری ما شود.
هوش مصنوعی: وقتی دل مانند آینهای صاف و بیآلایش شود، میتوانی تصاویری را که فراتر از دنیای مادی هستند ببینی.
هوش مصنوعی: در اینجا به شما پیشنهاد میشود که هم زیبایی و نقوش فرش را ببینید و هم کسی که آن را طراحی کرده است. همچنین، توجه کنید که افرادی که در خدمت به این فرش مشغول به کار هستند نیز وجود دارند.
هوش مصنوعی: وقتی خلیل به سراغ من آمد، تصویر محبوبم را به شکل بت میبینم و معنای او، کسی است که بتها را میشکند.
هوش مصنوعی: سپاسگزار خداوند هستم که او را آفرید و در ذهن خود جان خیال خود را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: خاک پای تو، دلم را مجذوب خود کرده است. خاکی که از آن برمیخیزم و زندگیام را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: گفتم اگر تو مرا خوب و پسندیده میدانی، این را قبول میکنم؛ وگرنه خودت میدانی که چگونه بر من خندیدی و به زیباییام نریختی.
هوش مصنوعی: برای حل مشکل باید به درون خود نگاه کنم، در غیر این صورت او به من لبخند میزند و من هرگز خوشحال نخواهم بود.
هوش مصنوعی: او زیباست و عاشق زیبایی است، زیرا جوانی نمیتواند یک پیر زال را انتخاب کند.
هوش مصنوعی: خوبیهای خوب، به خود جذب میکنند و افرادی پاک و پاکیزه، بر او نیکو میخوانند.
هوش مصنوعی: در جهان هر چیزی تمایل دارد به سمت همزاد خود برود؛ اشیای گرم به یکدیگر جذب میشوند و اشیای سرد نیز همینطور.
هوش مصنوعی: قسمهای دروغ و باطل، افرادی را از میان کسانی که حقیقت را دنبال میکنند، از میدان به در میکنند. اما کسانی که در مسیر سرشتی درست و واقعی هستند، از وجود همنوعان خود خوشنود و شاداب هستند.
هوش مصنوعی: آتشنشانها همدیگر را جذب میکنند و کسانی که نورانیاند، همدیگر را میطلبند.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمانت را ببندی، زندگی به سختی و درد دچار میشود. زیرا چشمانت نمیتوانند دیگر نوری را ببینند و صبر در این حالت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی چشمانت را ببندی، در حقیقت خود را از دنیای بیرون و نور روز جدا میکنی. در این حالت، آیا چشم و دلت میتواند از آنچه درونت است، بهرهبرداری کند و زیبایی را احساس کند؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به جذب نور چشمانت ادامه میدهی، به زودی به نور روز ملحق خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت باز باشد و تو را به خوبی ببیند، بدان که دل تو بسته است؛ آن را باز کن.
هوش مصنوعی: چشمان آشنای دل به دنبال نوری بینهایت و خاص هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که دوری آن دو نور ناپایدار را احساس کردی، چشمانت به وسعتی بینظیر باز شد.
هوش مصنوعی: پس از جدایی آن دو نور دائمی، برای حفظ آن، سه چیز را میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی او صدایم میزند، من به خودم نگاه میکنم تا ببینم آیا لیاقت جذب او را دارم یا اینکه دلیل ناپسندی در وجودم وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال عیوب و زشتیهای دیگران باشد، در واقع خود را به تمسخر و تحقیر میکشاند.
هوش مصنوعی: کی بتوانم چهرهات را ببینم ای شگفت؟ آیا رنگ من مانند روز روشن است یا مانند شب تاریک؟
هوش مصنوعی: من به دنبال پیدا کردن هویت حقیقی خودم بودم، اما هیچ نشانی از آن در کسی نمیدیدم.
هوش مصنوعی: گفتم آینه برای چه استفاده میشود تا هرکس بداند که کیست و چه کسی است.
هوش مصنوعی: آینهای از آهن فقط برای نشان دادن ظاهر و پوست انسانهاست، در حالی که آینهای که عمق جان و روح را بازتاب میدهد، به ارزش سنگین و باارزشی تشبیه شده است.
هوش مصنوعی: آینهٔ جان، هیچ چیز جز چهرهٔ محبوب نیست و آن چهرهٔ محبوب باید از دیاری باشد که او متعلق به آن است.
هوش مصنوعی: به دل خود گفتم که تمام وجودت را به چالش بکش و به عمق دریا برو، اما متوجه باش که در این جستجو به نتیجه نخواهی رسید.
از طلب و نیاز است که بنده به کوی تو رسید، و درد بود که مریم را به ثمره و شیرینی خرمابن کشید.
هوش مصنوعی: چشم تو که به دل من نگاهی انداخت، دل نادیدهام کاملاً غرق در زیبایی تو شد.
هوش مصنوعی: در چشم تو، خود را به وضوح دیدم و فهمیدم که همیشه و ابدی وجود دارم.
هوش مصنوعی: گفتم که سرانجام خودم را در او پیدا کردم و در دو چشمش مسیر روشنی را دیدم.
هوش مصنوعی: گفتن اینکه آنچه در ذهنت میگذرد تنها یک تصور است، بنابراین به ماهیت واقعی خود از دیدگاه این تصورات توجه کن.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود من از نگاه تو خبر میدهد و به نوعی ما در هم آمیختهایم؛ تو منی و من تو هستم، و این ارتباط نزدیک میان ما نشاندهنده اتحاد عمیقمان است.
هوش مصنوعی: در چشمان درخشان و جاودانهام، خیال چگونه میتواند به حقایق دست پیدا کند؟
هوش مصنوعی: اگر در چشمان دیگران، صورت خود را ببینی، بدان که آن تنها یک خیال است و هیچ واقعیتی ندارد.
هوش مصنوعی: چون سرمه وجود ندارد، بادهای که از تصویر شیطان مینوشد، میتواند باعث بیخبری و غفلت شود.
هوش مصنوعی: چشمهای آنها دنیای خیال را میبیند و نمیتواند چیزهای ناموجود را وجودی واقعی بداند، بنابراین ناگزیر به این درک میرسد.
هوش مصنوعی: چشم من با دقت و روشنبینی خود، به واکاوی دنیای واقعی میپردازد و درمییابد که خانهٔ وجود، حقیقتی است از خداوند متعال، نه صرفاً تصوری یا خیال در ذهن.
هوش مصنوعی: اگر یک تار مویی از تو در برابر چشمم باشد، در خیال من مانند جواهری با ارزش و زیباست، مانند یشم.
هوش مصنوعی: یعنی تو زمانی میتوانی عیار و ارزش سنگ یشم را بشناسی که از ذهنیت و تصورت فراتر بروی و به حقیقت و واقعیت آن توجه کنی.
هوش مصنوعی: یک داستان بگو گوش کن تا بفهمی چه اشیاء واقعی هستند و چه چیزهایی تنها به ظاهر شباهت دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۸۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.