بخش ۱۱۵ - نصحیت کردن زن مر شوی را کی سخن افزون از قدم و از مقام خود مگو لم تقولون ما لا تفعلون کی این سخنها اگرچه راستست این مقام توکل ترا نیست و این سخن گفتن فوق مقام و معاملهٔ خود زیان دارد و کبر مقتا عند الله باشد
زن برو زد بانگ کای ناموسکیش
من فسون تو نخواهم خورد بیش
ترهات از دعوی و دعوت مگو
رو سخن از کبر و از نخوت مگو
چند حرف طمطراق و کار بار
کار و حال خود ببین و شرمدار
کبر زشت و از گدایان زشتتر
روز سرد و برف وانگه جامه تر
چند دعوی و دم و باد و بروت؟
ای ترا خانه چو بیت العنکبوت
از قناعت کی تو جان افروختی؟
از قناعتها تو نام آموختی
گفت پیغامبر قناعت چیست؟ گنج
گنج را تو وا نمیدانی ز رنج
این قناعت نیست جز گنج روان
تو مزن لاف ای غم و رنج روان
تو مخوانم جفت کمتر زن بغل
جفت انصافم نیم جفت دغل
چون قدم با میر و با بگ میزنی
چون ملخ را در هوا رگ میزنی
با سگان زین استخوان در چالشی
چون نی اشکم تهی در نالشی
سوی من منگر بهخواری سست سست
تا نگویم آنچ در رگهای تست
عقل خود را از من افزون دیدهای
مر من کمعقل را چون دیدهای
همچو گرگ غافل اندر ما مجه
ای ز ننگ عقل تو بیعقل به
چونکه عقل تو عقیلهٔ مردم است
آن نه عقلست آن که مار و کزدم است
خصم ظلم و مکر تو الله باد
فضل و عقل تو ز ما کوتاه باد
هم تو ماری هم فسونگر، این عجب
مارگیر و ماری ای ننگ عرب
زاغ اگر زشتی خود بشناختی
همچو برف از درد و غم بگداختی
مرد افسونگر بخوانَد چون عدو
او فسون بر مار و مار افسون برو
گر نبودی دام او افسون مار
کی فسون مار را گشتی شکار؟
مرد افسونگر ز حرص کسب و کار
در نیابد آن زمان افسون مار
مار گوید ای فسونگر هین و هین
آن خود دیدی فسون من ببین
تو به نام حق فریبی مر مرا
تا کنی رسوای شور و شر مرا
نام حقم بست، نی آن رای تو
نام حق را دام کردی وای تو
نام حق بستاند از تو داد من
من به نام حق سپردم جان و تن
یا به زخم من رگ جانت برد
یا که همچون من به زندانت برد
زن ازین گونه خشن گفتارها
خواند بر شوی جوان طومارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: زن به شوهرش گفت که دیگر از فریب و تظاهر در زندگی خبری نیست. او به دروغگویی و خودپسندی اعتراض کرد و از او خواست به جای حرفهای پرطمطراق، به حال و وضع خودش توجه کند. زن، افرادی که با افتخار و تکبر زندگی میکنند را مورد انتقاد قرار داد و گفت که قناعت، گنج واقعی است. او از شوهرش خواست تا در زندگی خود از عقل و انصاف پیروی کند و تحمل سختیها را داشته باشد. او به او یادآوری کرد که فریب و مکر، او را به مقام نمیرساند و تنها به ذلت میانجامد. در پایان، زن به او توصیه کرد که به جای کلام پر زرق و برق، به کارهای واقعی و درست بپردازد.
هوش مصنوعی: زن، برو و با صدای بلند بگو که من دیگر فریب زیبایی و سحر تو را نخواهم خورد.
هوش مصنوعی: حرفهای بیخود و ادعاهای بیپایه را نزن، و از خودبزرگبینی و تکبر هم صحبت نکن.
هوش مصنوعی: چند کلمه پر زرق و برق و شلوغ را رها کن و به وضع خود بنگر و خجالت بکش.
هوش مصنوعی: غرور و خودبینی بسیار ناپسند است، و حتی افرادی که در شرایط دشواری به سر میبرند و به دیگران وابستهاند، از آن هم زشتترند. روزی سرد و برفی ست و در این اوضاع، لباس افراد هم خیس و نامناسب شده است.
هوش مصنوعی: چندین ادعا و حرف و رفتار پوچ داری؟ در حالی که تو خانهات مانند خانه یک عنکبوت است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو از طریق رضایت و قناعت به زندگی، به آرامش و نورانیتی در روحت دست یافتهای. همچنین، از همین قناعت، اسم و نشانی هم برای خودت کسب کردهای.
هوش مصنوعی: پیامبر از قناعت پرسید و بیان کرد که قناعت همانند گنجی است که تو نمیتوانی ارزش آن را درک کنی، حتی با وجود تمام رنجهایی که میکشی.
هوش مصنوعی: این احتیاط و صرفهجویی نیست، بلکه به خزانهی درون خود نگاه کن و به رنج و غم خود نبال.
هوش مصنوعی: نمیخواهم به کسی کمتر از خودم توجه کنم، چون انصاف من به اندازهای نیست که به نادرستی رفتار کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که با سر و سامان و راحتی حرکت میکنی، مانند ملخی هستی که در آسمان به راحتی پرواز میکند و در حین پرواز به سوی هدفش میجهد.
هوش مصنوعی: با سگها به خاطر استخوانها در دعوا و مجادلهای هستم، همچون نی که در میان غم و اندوهی اشکهایش خشک شده است.
هوش مصنوعی: به من به چشم تحقیر نگاه نکن، زیرا وقتی که چنین میکنی، ممکن است سخنانی بگویم که در وجود تو جریان دارد و از عمق وجودت سر برآورد.
هوش مصنوعی: تو خود را بسیار باهوش و عقلمند میبینی، اما من که به نظر تو کمعقل هستم را چگونه مشاهده کردهای؟
هوش مصنوعی: انسان در غفلت و بیخبری به سر میبرد، همچون گرگی که نادان است و از ننگ و خفت عقل بیبهره است.
هوش مصنوعی: وقتی که خرد تو به شدت به دیگران وابسته است، این دیگر عقل نیست، بلکه بیشتر شبیه به زهر و آسیبزایی است که به جای کمک، ضرر میزند.
هوش مصنوعی: دشمن تو، که ظلم و فریب میزند، به خدا پناه میبرم. امیدوارم که نعمت و هوش تو از ما دور باشد.
هوش مصنوعی: تو هم مانند مار خطرناکی و هم جادوگری که دیگران را فریب میدهد. این واقعاً جاى تعجب است که چه طور میتوانی هم مارگیر باشی و هم خودت به شکل مار درآمدهای، این کار زشت و خفتآور است.
هوش مصنوعی: اگر زاغ زشتیهای خود را میشناخت، به قدری از غم و درد میسوخت که مانند برف آب میشد.
هوش مصنوعی: مرد جادوگر وقتی میخواند که دشمنش او را جادو میکند، مانند افسون بر مار و همچنین مار نیز بر او جادو میکند.
هوش مصنوعی: اگر دام او نبود، چگونه تو شکار این افسون میشدی؟
هوش مصنوعی: مردی که به خاطر طمع و سودجویی در کارش غرق شده است، هرگز نمیتواند در آن زمان، جادو و جاذبهی افسون را درک کند.
هوش مصنوعی: مار به فسونگر میگوید: "ببین، آیا آن فریبی که من دارم را خودت مشاهده کردی و حالا به من نگاه کن."
هوش مصنوعی: تو به نام خدا مرا فریب میدهی تا من را در شور و شوق رسوا کنی.
هوش مصنوعی: اسم خداوند را بر زبان راندی، اما تو با اندیشهات نام او را به تله انداختی. افسوس که چنین کردی!
هوش مصنوعی: خداوند نام خود را از تو میگیرد و به من میدهد، و من جان و تن خود را به نام او تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی بیانکننده این است که شخصی یا باید به زخم و درد او احساس عاطفی عمیق داشته باشد و در نتیجه جانش را بر روی آن بگذارد، یا اینکه خود او نیز مانند شخصی که در قید حبس و رنج است، به وضعیت مشابهی دچار شود. در واقع، سخن از همدردی و همسرنوشتی است.
هوش مصنوعی: زن با لحن خشن و تند، سخنانی را علیه همسر جوانش بیان کرد و به او موارد زیادی را یادآوری کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.