دم بسمل شدن در قبله باید روی قربانی
مگردان روی از من تا ز قربان رونگردانی
دم خون ریختن از دیدن رویت مکن منعم
که کس در حالت بسمل نبندد چشم قربانی
بدین حسن ای شه خوبان نه جانان خوانمت نی جان
اگر چیزی بود خوشتر ز جان جانان من آنی
ملک شانی و پشت قدر احباب از سگان کمتر
پریشانی و احباب از تو دایم در پریشانی
چه پرسی حرف صبر از من چه میدانی نمیدانم
چه گویم شرح بی صبری چو میدانم که میدانی
بجز مهر و مهت آیینهای در خور نمیبینم
که در خوبی به مه میمانی و از خور نمیمانی
ز پند محتشم ماند ای صنم پاکیزه دامانت
الهی تا ابد مانی بدین پاکیزه دامانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه دربارهٔ عشق و دلبستگی عمیق شاعر به معشوقش است. شاعر به قربانیاش تشبیه میکند و از او میخواهد که خود را از او دور نکند. او به زیبایی و حسن معشوقش اشاره میکند و بیان میکند که برای او هیچ چیزی ارزشمندتر از جان معشوق نیست. همچنین شاعر به احساسات پریشان و بیصبری خود اشاره میکند و از معشوق میخواهد که همیشه در پاکی و زیبایی بماند. عشق او نه تنها به معشوق، بلکه به حسرتها و تمنای قلبش نیز اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هنگام ذبح، باید رو به قبله بود و قربانی را به سمت آن قرار داد. از من روی مگردان تا مبادا به سمت قربانی برنگردی.
هوش مصنوعی: از دیدن رویت، چشمانم را نزن؛ چون کسی که در حال ذبح است، نمیتواند به قربانی چشم بدوزد.
هوش مصنوعی: ای بهترین زیباییها، من تو را جانان نمیخوانم، اگر چیزی در دنیا باشد که از جان هم دوستداشتنیتر باشد، آن تویی.
هوش مصنوعی: تو در مقام و جایگاه خود به اندازهای باارزش هستی که دوستانت از سگها کمتر در سختی و پریشانی به سر میبرند، اما همواره خودت در حال نگرانی و آشفتگی هستی.
هوش مصنوعی: چرا از من درباره صبر سوال میکنی؟ تو خود که میدانی، پس من چه بگویم درباره بیصبریام؟
هوش مصنوعی: جز زیبایی و روشنایی تو، هیچ چیز دیگری را نمیبینم که به خوبی و زیباییات نزدیک باشد؛ تو در زیباییات چون ماه هستی و در روشنیات مانند خورشید.
هوش مصنوعی: ای زیبای دل، از نصیحت محتشم یاد بگیر که همیشه خداوند را برسانی و در این پاکیزگی و دامن پاک خود باقی بمانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.