گنجور

 
مهستی گنجوی

در این زمانه عطا و کرم مخواه از کس

چرا که نقش کرم بی ثبات شد چون یخ

نشان جود چو سیمرغ و کیمیا گردید

به کشتزارِ سخاوت، کنون فتاد ملخ

اگر سراسر این ملک را بگردی نیست

نه از طعام نشانی نه دود از مطبخ

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صوفی محمد هروی

شمیم قلیه و بغرا وزید از مطبخ

مشام جان مرا تازه ساخت این، بخ بخ

دلا چو تازه کند جان به فصل تابستان

مباش غافل از آن بکسمات و شربت یخ

چنان عدوی تن جانفزای بریانم

[...]

کوهی

اگر خدا بنماید جمال بی برزخ

بسوز سینه بسوزیم چنگل هر شخ

حدیث دنیی و عقبی بنزد اهل وصال

نگر که هست بسرد فسرده تر از یخ

بجام باده صافی به بین جمال حبیب

[...]

فیض کاشانی

اگرچه شهد خورم زهر باشدم در کام

که همچو فیض بود بی تو کار و بارم تلخ‏

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
بلند اقبال

تو را به است ز به غبغب وز سیب زنخ

به دستم آید اگر این دو یک زمان بخ بخ

ز کشته‌ها همی از بس که پشته‌ها سازی

به هرکجا که گذر می‌کنی شود مسلخ

رفو به چاک دل ما نمی‌شود جز این

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه