گنجور

 
مهستی گنجوی

صابرا نامهٔ گرامی تو

روح افسرده را روان بخشد

مسرع کلک تو به فن ادب

روشنی بر ظلام جان بخشد

«مَهْسَتی» را کلام شیوایت

راحت جسم ناتوان بخشد

با شمیم چکامه و غزلت

دین گل را به باغبان بخشد

به هوای مصاحبات تو دل

صابری را به این و آن بخشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خاقانی

لب جانان دوای جان بخشد

درد از آن لب ستان که آن بخشد

عشق میگون لبش به می ماند

عقل بستاند ارچه جان بخشد

دیت آن را که سر برد به شکر

[...]

اوحدی

معجزت سنگ را زبان بخشد

بوی خلقت به مرده جان بخشد

قاآنی

گر تو جانی دهی به بوسهٔ من

بوسهٔ من هزار جان بخشد

بهر یک نیم جان کجا عاقل

به کسی عمر جاودان بخشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه