مائیم بر صفات و صفات تو عین ما است
دیدم بعینه ای که توئی عین کاینات
در عین کاینات عیانی چو آفتاب
ذرات او به پیش تو نه صبر و نه ثبات
شد ممتنع ز غیر وجود تو هر چه هست
ای واجب الوجود توئی جان ممکنات
شد لایزال اسم تو و لم یزل صفت
اسمت ترقی است نه اسم تنزلات
ما غرق بحر وحدتت ای حی لایموت
در جان خویش یافته سرچشمه حیات
باقی است جان صالح و فانی نمی شود
یعنی بر آفتاب بود جان ممکنات
علم الیقین هر آینه عین الیقین شود
کوهی بچشم دوست چو دیدی صفات ذات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان وحدت وجود میپردازد و میگوید که تمامی صفات الٰهی در وجود انسانها و کائنات تجلی یافتهاند. او بر این باور است که وجود حقیقی فقط مختص به خداوند است و هر چیزی دیگر، وجودش وابسته به اوست. این وحدت باعث میشود که انسان در مسیر شناخت الهی قرار گیرد و از درون خود به حقیقت زندگی پی ببرد. در نهایت، شعر به اتصال روح انسان با خالق و جاودانگی روح میپردازد و تأکید میکند که این ارتباط سبب درک عمیقتری از حقیقت وجود و صفات الهی میشود.
هوش مصنوعی: ما ویژگیها و خصوصیات تو را داریم و این ویژگیها دقیقاً همانند ما هستند. من به وضوح دیدم که تو همان حقیقت کلّ هستی هستی.
هوش مصنوعی: در میان تمام موجودات، مانند خورشید، آثار او به وضوح دیده میشود و برای تو نه صبری وجود دارد و نه پایداری.
هوش مصنوعی: هرچه در عالم وجود دارد، بدون تو ناممکن و غیرممکن است. ای موجود واجب و ضروری، تو جان و حیات ممکنات هستی.
هوش مصنوعی: اسم تو همیشه و بیپایان باقی است و صفات تو نیز همواره در حال ارتقا هستند، نه اینکه فقط به مراحل پایین محدود شوند.
هوش مصنوعی: ما در دریای یکپارچگی تو غرق شدهایم، ای موجود زنده و پایدار، و در وجود خود، سرچشمه حیات را یافتهایم.
هوش مصنوعی: روحهای نیکو جاودانه باقی میمانند و هرگز از بین نمیروند، زیرا وجود نیکو به مانند خورشید در جهان ممکنات درخشان و پایدار است.
هوش مصنوعی: وقتی که به دانشی مطمئن و واقعی دست پیدا کنی، آن دانش به همان اندازه قابل اعتماد و واضح خواهد شد که وقتی کوهی را با چشمانت میبینی و صفات آن را درک میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روز عید خلق وز خلق را نجات
بر تو بخیر باد و سعادت شب برات
باشد بلی بخیر و سعادت برات تو
چون خلق را زعدل تو باشد زغم نجات
در دیده مروت و اندر تن خرد
[...]
جبار عرش و فرش و قدیم صفات و ذات
معبود مملکت ملک کون و کاینات
ذاتی قدیم بوده ولیکن نه از قدم
حیی همیشه زنده ولیکن نه از حیات
بر آسمان چو مشعله از قدرتش نجوم
[...]
هرگز ندید چشم جهان روی مکرمات
کوته نشد ز دامن کس دست حادثات
بر زایران نگشت گشاده در عطا
بر اهل فضل بسته نشد راه نایبات
بی مجد دین صفی سلاطین نجیب ملک
[...]
یک بوسه زان دو شکَرِ شیرین تر از نبات
ارزد به نزد من به همه ملکِ کاینات
خضر از کجا و خطِّ غبار تو از کجا
یک بوسه از لب تو و صد چشمه ی حیات
خواهد که احتراز کند از بلا خرد
[...]
ای دیده در شناختن حال کاینات
باید که باشدت نظری از سر انات
بنیاد کارها همه بر هفت و چار دان
نه از سر تهتک رأی از ره ثبات
زان هفت و زین چهار که مجموع یازده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.