گنجور

 
کمال خجندی

لعل درخشان نگر غیرت یاقوت ناب

لاله سیراب بین پسته سنبل نقاب

تا شود از زلف او حجت خوبی تمام

خط مسلسل کشید بر ورق آفتاب

ای گل ریحان تو سنبل بستان فروز

طره مهپوش تو سلسله مشک ناب

از عرق روی تست عارض گل قطره‌ای

چونکه ز شبنم فتد بر رخ نسرین گلاب

باد صبا در چمن وصف جمال تو کرد

شد به گلستان ز شرم لاله سیراب آب

قیمت گوهر شکست بر سر بازار حسن

لعل لبت چون نمود دانه در خوشاب

هست نشان رخت آیت خوبی درست

نیست به مشک ختا نسبت زلفت صواب

گر رود از هجر تو خون دل من رواست

چون نبود خون چکان بر سر آتش کباب

جور غمت بر کمال چونکه کمالی گرفت

ز آتش هجرش مدار روز و شب اندر عذاب

 
 
 
منوچهری

بر کف من نه نبید، پیشتر از آفتاب

نیز مسوزم بخور، نیز مریزم گلاب

میزدگان را گلاب باشد قطرهٔ شراب

باشد بوی بخور، بوی بخار کباب

امیر معزی

تا که ز حُوت آمدست سوی حَمَل آفتاب

گوهر سفته است خاک صندل سوده است آب

بر سر گل بلبل است بر لب طوطی شراب

در گلوی فاخته است ساخته چنگ و رباب

مجیرالدین بیلقانی

یا سید المکرمات بابک خیرالمآب

کفی مغیث الوری کفک فی کل باب

ای به صفا برده گوی سایه تو ز آفتاب

زهره زهره شد ز آتش تیغ تو آب

جودک یوم العطا بأسک یوم العذاب

[...]

خاقانی

زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب

خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب

شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر

شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب

صبح فنک پوش را ابر زره در قبا

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
اثیر اخسیکتی

در تتق ابر شد، باز رخ آفتاب

همچو بناگوش یار در خم زلف بتاب

مهر سیه پیرهن ابر سپید پریش

هندوی کافور موی ترک معنبر نقاب

خانقه صوفیان بر گه ز بس اقحوان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه