گر جانب محب نظری با حبیب هست
غم نیست گر هزار هزارش رقیب هست
با کس مگو که چاره کنند درد عشق را
ای خواجه گر طبیب نباشد حبیب هست
سر در مکش ز ناله ما ای درخت ناز
هرجا که هست شاخ گلی عندلیب هست
گوشی که شد به حلقه عشق بنان گران
نشنیده ام که قابل پند ادیب هست
گر شحنه می برد سر واعظ به تیغ کند
کار شمشیر زنگ خورده بدست خطیب هست
در خورد گوش بار بدست من غریب
گر نیست گوهری سخنان غریب هست
از جام وصل هم رسدت قطرة کمال
کز جرعه خاک را همه وقتی نصیب هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و لذت عشق میپردازد. شاعر میگوید که اگر محبوبی در زندگی باشد، حتی وجود رقیبان هم نمیتواند غمگینکننده باشد. او همچنین بیان میکند که برای حل درد عشق، نیازی به گفتوگو با دیگران نیست؛ زیرا محبوب خود مانند طبیب است. شاعر به گل و بلبل اشاره میکند و میگوید که ناله و غم عشق نباید درخت ناز را اذیت کند. همچنین او از عشق به عنوان حالتی میگوید که کسی که به آن دچار شده، نمیتواند دیگران را نصیحت کند. شاعر به تاثیری که عشق بر روح انسان میگذارد اشاره میکند و میگوید که حتی اگر در دنیا چیزهای گرانبهایی وجود نداشته باشد، عشق خودش گوهری ارزشمند است. در نهایت، از وصل و نزدیکی به محبوب به عنوان منبع کمال و کامل شدن یاد میکند.
هوش مصنوعی: اگر نگاه محب به محبوب باشد، دلش از هیچ غمی خالی است، حتی اگر هزاران رقیب وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: با کسی حرف نزن که بخواهد برای درد عشق راه حلی پیدا کند، ای آقا، اگر معشوق پزشک نباشد، عشق خودش درمانگر است.
هوش مصنوعی: ای درخت ناز، نالههای ما را نشنیده بگیر. هر جا که باشی، یک شاخه گل از بلبل وجود دارد.
هوش مصنوعی: گوشی که به عشق دلبسته شده و تحت تأثیر آن قرار دارد، هرگز نشنیدهام که بتواند نصایح و پندهای اهل علم و ادب را بپذیرد.
هوش مصنوعی: اگر نگهبانی سر واعظ را با تیغ بزند، این نشان میدهد که کار شمشیر زنگزده در دست خطیب است.
هوش مصنوعی: اگرچه گوش من به شنیدن سخنان عجیب عادت ندارد، اما در دل خود گوهری از این سخنان نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر از جام اتصال معشوق، حتی یک قطره از کمال به تو برسد، این کافی است، چرا که انسان از همین جرعه خاک (دنیا) نیز در هر لحظه میتواند به کمال دست یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
[...]
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در پردهای هنوز و صدت عندلیب هست
مردیم از فراق تو ای عیسی زمان
آیا ز خوان وصل تو ما را نصیب هست؟
هر جا روم خیال تو در دیده من است
[...]
گوشت کجا به نالهام ایدل فریب هست
آن گلبنی که صد چو منت عندلیب هست
در وادیی که شوق بود راهبر چه باک
گر هر قدم هزار فراز و نشیب هست
دعوای ناتوانیت ای خسته کی سزاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.