گر ندیدی کز سرای دیدهام خون میچکد
ساعتی بنشین در او تا بنگری چون میچکد
لاله میروید به یاد روی لیلی تا به حشر
از زمین، هرجا که آب چشم مجنون میچکد
میکشد هردم به قصد خون مردم تیغ تاز
ترک چشمت کز سر شمشیر او خون میچکد
شبنمی باشد که از برگ گل افتد بر زمین
قطرههای خون کز آن رخسار گلگون میچکد
دم به دم از روچه میرانی خیالی اشک را
او بر آب از خانهٔ مردم چو بیرون میچکد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست چشم من کزو اشک جگرگون میچکد
بر سرم زخمیست از تیغت کزو خون میچکد
میچکد هردم خوی از رخسار آتشناک او
حیرتی دارم ز آتش کآب ازو چون میچکد
میکند در کوه لعل سفته سنگ خاره را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.