گرچه شب غم ساختم چون شمع من با سوز خود
ای دل تو باری یافتی از مهر رویش روز خود
اکنون که دل پابند توست از زلف زنجیرش منه
یعنی منه دام بلا بر مرغ دست آموز خود
کارم چو در چنگ غمت مشکل به قانون می شود
آن به که سازم همچو نی با نالهٔ دلسوز خود
از زخم پیکان غمت صد رخنه دارم در درون
گر باورت ناید بپرس از ناوک دلدوز خود
گر شام مردم روشنی دارد خیالی از چراغ
هر شب مرا در دل نهان شمع جهان افروز خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.