گنجور

 
خیالی بخارایی

غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد

چون نرگس دلجویت با ما نظری دارد

از حالِ دل ریشم تیر تو خبردار است

ز آن روی که او گه گه زاین ره گذری دارد

گویند شکر ذوقی دارد به مذاق امّا

نوش لب شیرینت ذوق دگری دارد

ای مه شب عیشم را بر هم مزن و پرهیز

از آه سحر خیزان کآخر اثری دارد

با ملک جهان میلی ز آن نیست خیالی را

کز عالم درویشی اندک خبری دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خواجوی کرمانی

هر کو بصری دارد با او نظری دارد

با او نظری دارد هر کو بصری دارد

آنکو خبری دارد در بیخبری کوشد

در بیخبری کوشد هر کو خبری دارد

شیرین شکری دارد آن خسرو بت رویان

[...]

سیف فرغانی

در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد

زیرا که سر زلفت پر فتنه سری دارد

برآتش دل آبی از دیده همی ریزم

تا باد هوای تو برمن گذری دارد

من در حرم عشقت همخانه هجرانم

[...]

صغیر اصفهانی

نالیدن مهجوران سوز دگری دارد

حرفی که ز دل خیزد بر دل اثری دارد

گویند نیارد زد کس با تو می‌گلگون

ممکن بود این‌ام ا خون جگری دارد

حال دل من میپرس از ناوک مژگانت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه