تا ز خاک قَدَمَت باد خبر میآرد
سرمه را دیده کجا پیش نظر میآرد
باد صدبار سر زلف تو را جانب رخ
میبرد تا که شبی را به سحر میآرد
هر معمّا که به صد خون جگر گفت دلم
اشک میآید و چون آب به در میآرد
پا منه بر سرِ آن رهگذر ای دل گستاخ
سروِ ما را چو از این راه گذر میآرد
هر شبی اشک خیالی ز ره دریا بار
پیش کش نزد خیال تو گهر میآرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تأثیر و زیبایی عشق سخن میگوید. باد به عنوان پیامی از معشوق، سرمه را به چشم میآورد و به زلف محبوب اشاره میکند. شاعر درد دلهایش را با اشک و غم بیان میکند و به خود یادآوری میکند که نباید بر دیگران پا بگذارد، زیرا عشق او مثل سرو زیبایی است که در مسیر زندگیاش قرار دارد. در نهایت، او با خیال معشوق شبها اشک میریزد و دریا را میبیند که گوهری از عشق را به او هدیه میدهد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خاک پای تو وجود دارد، خبر از تو به باد میرسد و سرمهای که در چشم است، کجا میتواند در برابر تو قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: باد بارها و بارها سر زلف تو را به سمت چهرهات میآورد تا شاید شبی را به صبح برساند.
هوش مصنوعی: هر راز و معما که با سختی و درد دل باز میشود، اشک را به چشمانم میآورد و مانند آب که از در میریزد، به راحتی خارج میشود.
هوش مصنوعی: دل جسور، پا بر سر آن رهگذری نگذار، چون سرو خوشقیافه ما از این راه عبور میکند.
هوش مصنوعی: هر شب، خیالی دریا به همراه اشکی میآید و برای تو گوهری میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دم عیسی است که بوی گل تر میآرد
وز بهشت است نسیمی که سحر میآرد
یا نه زان است نسیم سحر از سوی تبت
کاهویی آه دل سوختهبر میآرد
یا صبا رفت و صف مشک ختن بر هم زد
[...]
صبحدم از شب وصل تو اثر می آرد
آفتاب از سر کوی تو خبر می آرد
دیگر از روز قیامت نهراسد هرگز
هر که با من شب هجری به سحر می آرد
می توان گفت دل آینه را از سنگ است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.