گنجور

 
خیالی بخارایی

باز ره‌بینان نشان از قرب منزل می‌دهند

ترسکارانِ طریق عشق را دل می‌دهند

شیوهٔ لطف و کرم بنگر که در دیوان حشر

جرم می‌گیرند و رحمت در مقابل می‌دهند

گر نعیم وصل خواهی مشکلی بر خود ببین

کاین سعادت با دل آسوده مشکل می‌دهند

هرکجا تقسیم احسان می‌کنند ارباب دل

تحفهٔ مقبول را اول به قابل می‌دهند

ساقیا از ساغر دوران میِ راحت منوش

کاندر این شربت به آخر زهر قاتل می‌دهند

می‌دهند اشک خیالی را بتان رنگ عقیق

آب روی است آنچه سلطانان به سایل می‌دهند