باز این دل خود کام به فرمان کسی شد
شهباز جهانگرد اسیر قفسی شد
از سر هوس روی نکو کم شده بودم
ناگاه رخت دیدم و باز هوسی شد
با ناله خوشم چون نی از این وجه که باری
دیر است منِ سوخته را هم نفسی شد
آرامگه خال سیه شد لب لعلت
آری شکری بود به کام مگسی شد
گویند کز این پیش سگی بود خیالی
سگ بود ولی در قدم یار کسی شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.