گنجور

 
خواجوی کرمانی

دل در پی آن یار پسندیده برفت

جان با دل پر خون جفا دیده برفت

اشکم که روان گشت وز پیشم بدوید

تا من مژه بر هم زدم از دیده برفت

 
sunny dark_mode