چون شب و روز مرا از تو عنایت باشد
من و ترک غم عشق این چه حکایت باشد
چون ز سر تا بقدم لطفی و جانی و کرم
حاش لله که مرا از تو شکایت باشد
طالب وصل نیم بنده فرمان توام
بنده را بندگی شاه کفایت باشد
فتنه آموخت بدآموز ولی معلوم است
کآخر فتنه او تا بچه غایت باشد
عالمی گر شودم دشمن از آن باکی نیست
گرم از لطف تو ای دوست حمایت باشد
حال ملک دل من چیست تو هم میدانی
زانکه شه با خبر از حال ولایت باشد
آن کریمی که تو از غایت لطف و کرمت
پیش تو ذکر گنه نیز جنایت باشد
اگر از مصحف حسنت ورقی شرح دهم
سوره یوسف از آن یک دو سه آیت باشد
مونس جان حسین است جفا و ستمت
که ز تو جور و جفا لطف و عنایت باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از حال و هوای عشق و محبت سخن میگوید. شاعر بیان میکند که با وجود شب و روزی که در کنار معشوق خود دارد، وجودش از غم عشق فارغ نیست و هیچ شکایتی از معشوق نمیکند. او خود را بندهای میداند که تنها خواستار وصال معشوق است و از فتنۀ بدآموختگان نیز نگران نیست. شاعر به کرامت و لطف معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی گناهانش در پیش او نیز نادیده گرفته میشود. در نهایت، او با اشاره به حال دل و دردهایش، بر ارتباط نزدیکش با معشوق تاکید میکند و نشان میدهد که این عشق شامل جفا و ستم نیز میشود.
هوش مصنوعی: وقتی شب و روز به لطف تو با من است، پس من چه دلیلی برای ناراحتی و غم عشق دارم؟ این چه داستانی است؟
هوش مصنوعی: هر چه از زیبایی، مهربانی و کرامت تو دارم، باعث نمیشود که بخواهم از تو گله و شکایتی داشته باشم.
هوش مصنوعی: من به دنبال وصل تو هستم و بنده فرمان تو میباشم. برای یک بنده، همین که به سلطنت تو خدمت کند، کافی است.
هوش مصنوعی: آشفتگی و مشکلاتی که یاد میگیریم، نتیجههای منفی خود را خواهد داشت و در نهایت آثار آن به وضوح نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر من جهانی ترین دشمن هم بشوم، نگران نیستم؛ چون حمایت و لطف تو، ای دوست، همیشه با من است.
هوش مصنوعی: حالت و وضعیت دل من را تو هم میدانی، زیرا که پادشاه از حال و اوضاع سرزمین خود آگاه است.
هوش مصنوعی: خدای مهربان و بخشندهای که تو به خاطر رحمت و لطف بیپایانت، حتی یادآوری گناهان را نیز ناپسند و زشت میدانی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زیباییهای قرآن را شرح بدهم، داستان یوسف در آن تنها در چند آیه خلاصه میشود.
هوش مصنوعی: حسین رفیق جان من است، اگرچه تو با من بدی و ظلم میکنی، اما از تو همواره محبت و نیکی میچشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر سر صحبت این بی سرو پایت باشد
بر سرو چشم من دلشده جایت باشد
پای اگر بر سر من مینهی اینک سرو چشم
سرم آنجا بود ای دوست که پایت باشد
بنده چون زان تو و بنده سراخانه ی تست
[...]
بر منت ناز و ستم، گرچه به غایت باشد
حاش لله که مرا از تو شکایت باشد!
جور معشوق همه وقت نباشد ز عتاب
وقت باشد که خود از عین عنایت باشد
من نه آنم که شکایت کنم از دست کسی
[...]
گر سرم خاک شود در کف پایت باشد
ور تنم گرد بود، گرد هوایت باشد
دل من هست برای تو، برای خود نیست
جان فدا باد دلی را که برایت باشد
در دل تنگ من ار جای کنی، جایت هست
[...]
گرچه بیداد جفای تو به غایت باشد
حاش لله که مرا از تو شکایت باشد
دل تو میل وفای من سرگشته نکرد
از دل ای دوست به دل گرچه سرایت باشد
از جهان کام دل آن روز بود حاصل من
[...]
من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟
غالباً این قَدَرَم عقل و کِفایت باشد
تا به غایت رهِ میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.