بر ماه فکنده طیلسانی
در سرو کشیده پرنیانی
بر چشمه ی آفتاب بسته
از عنبر سوده سایبانی
رخساره فراز سرو سیمین
مانند شکفته گلستانی
حوری و چو کوثرش عقیقی
سروی و چو غنچه اش دهانی
نی حور بعینه بهشتی
نی سرو براستی روانی
دیدم چو هزار خرمن گل
وقت سحرش ببوستانی
گفتم نظری کن ای جهانرا
جانی و ز دلبری جهانی
همچون تن من همای عشقت
نادیده شکسته استخوانی
جز ناله و سایه ام درین راه
نی همنفسی نه همعنانی
آخر بشنو حدیث خواجو
کز عشق تو گشت داستانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای طبیعت و عشق میپردازد. او با تشبیه چهره معشوق به گل و سرو، علاقهاش را به هنر عشق و زیبایی بیان میکند. زبان شعر پر از نمادهای طبیعی است که عشق را به مانند شکوفهها و گلها توصیف میکند. شاعر از تنهایی خود و نبود همراه در مسیر عشق سخن میگوید و به عشق عمیق و داستانگونهاش اشاره میکند. در نهایت، او خواستار تأمل جهان بر زیبایی و عشقش است.
هوش مصنوعی: در دل شب، ماهی که با نوری نرم و لطیف درخشان است، بر یک درخت بلند و زیبا سایه میافکند. در این جا، زیبایی و لطافت به هم آمیختهاند و تصویر دلانگیزی را به وجود آوردهاند.
هوش مصنوعی: در کنار چشمهای که نور آفتاب بر آن میتابد و عطر دلنشین عنبر در فضا پیچیده، سایهای آرامبخش ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: صورت زیبا و دلپذیر او همچون درختی بلند و باریک است که در باغی پر از گل میدرخشد.
هوش مصنوعی: شخصیت حوری مانند کوثر است و شگفتی او به زیبایی عقیق میماند، در حالی که سر و شکلش مشابه غنچهای است که دهانی زیبا دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که برخی از زیباييها و جذابیتها که به طور معمول در بهشت یا در مورد فرشتگان مثل حور، تصور میشوند، به واقعیت نمیپیوندند. به عبارت دیگر، زیباییها و دلرباییهای دنیا همیشه نمیتوانند به همان قدر که ادعا میشوند، واقعی باشند.
هوش مصنوعی: در صبح زود، وقتی به باغ رفتم، گلهای فراوانی را دیدم که مانند خرمنهای انبوه شکوفا شده بودند.
هوش مصنوعی: گفتم به تو نگاه کن، ای کسی که جان جهان هستی و به عشق و زیبایی، جهانی را پر کردهای.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند جسم من، نامرئی و در عین حال شکسته است.
هوش مصنوعی: در این مسیر، جز غم و دلتنگی چیزی ندارم و نه رفیقی دارم که با من همدل باشد و نه کسی که بتوانم با او همصحبت شوم.
هوش مصنوعی: در نهایت، داستان عاشقانه خواجو را بشنو که به خاطر عشق تو شکل گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.