گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

رخش با آب و آتش در نقابست

لبش با آتش اندر عین آبست

شکنج طرّه اش بر چهره گوئی

که از شب سایبان بر آفتابست

لب شیرین او یا جان شیرین

خط مشکین او یا مشگ نابست

عقیقش کاتش او آب لعلست

عذارش کاب او آتش نقابست

شکر در اهتمام پر طوطیست

قمر در سایه ی پر غرابست

ز چشمش فتنه بیدارست و چشمش

چو بختم روز و شب در عین خوابست

عقیق اشک من در جام یاقوت

شراب لعل یا لعل مذابست

سرانگشت نگارینت نگارا

بخون جان مشتاقان خضابست

اگر شورم کنی ور تلخ گوئی

چو طوطی شکّرست شیرین جوابست

تن خواجو نگر در مهر رویت

که چون تار قصب بر ماهتابست

 
 
 
مولانا

در این جو دل چو دولاب خرابست

که هر سویی که گردد پیشش آبست

وگر تو پشت سوی آب داری

به پیش روت آب اندر شتابست

چگونه جان برد سایه ز خورشید

[...]

امیرخسرو دهلوی

بیا کز رفتنت جانم خرابست

دل از شور نمکدانت کبابست

درنگ آمدن، ای دوست کم کن

که عمر از بهر رفتن در شتابست

من آیم هر شبی سوی تو، لیکن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه